هفت فرشته پارت ۱۰
+👈تو
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
تهیونگ داشت همین طور دور میشد که دویدی طرفش و گفتی:
+: هی صبر کن چرا اینجا امن نیست؟
تهیونگ: خوب وقتی رسیدیم به قصر برات توضیح میدم
+: باشه
به طرف قصر رفتین وقتی وارد سالن شدین بقیه اعضا هم اونجا بودن
تهیونگ: بچه ها جمع شین امروز رسید
منظورش از امروز چی بود؟
همه دور هم جمع شدین که نامجون گفت:
نامجون: بلاخره امروز رسید ما باید بهت میگفتیم که اینجا چه خبره اما یه کم داستانش طولانی
+: مثلا در مورد چی می خواین حرف بزنین
جین: اینکه برای چی تو رو انتخاب کردیم، برای چی کسی سراغ تو رو نمیگیره یا اینکه چرا نمیزاریم از غروب آفتاب به بعد بیرون باشی
+: خوب من گوش میدم بگین
تا میخواستن حرفی بزنن یه دفعه شیشه های سالن شکست و چند تا گرگینه وارد خونه شدن
با ترس پشت جیمین قائم شدی و گفتی:
+: اینجا چه خبره
جیمین: نترس حواسم بهت هست بچ چان(هرزه خانم)😉
کوک به طرف اونا حمله کرد ولی اون ها کوک رو با شدت به طرف در پرت کردن نامجون به بقیه گفت:
نامجون: هی جیمین تو و تهیونگ ا/ت رو ببرین منم با جیهوپ و کوک و جین و شوگا جلوشون رو میگیریم فقط زود برین
جیمین: باشه ولی زود بیاید
وقتی خواستین فرار کنین یکی از گرگینه ها اومد جلوتون رو گرفت و جیمین و تهیونگ رو به سمت مبل هول داد اون ها با شدت پرت شدن که باعث شد بیهوش بشن
با ترس به دور و ور نگاه کردی تمام اعضا بیهوش شده بودن یکی از گرگینه اومد و گفت: فردا دوباره میایم خانمی
بعدش با سرعت رفتن به سمت اعضا رفتی و بلندشون کردی شوگا گفت:
شوگا: کاری باهات نداشتن که؟
+: نه بهم آسیب نرسوندن ولی اونا کی بودن ها
خوب اینم از این پارت بنظرتون اونا کین و با تو چیکار دارن😉؟
نظرات فراموش نشه چون این پارت زیاد هیجانی نبود بهتون سخت نمیگیرم تا پارت بعد رو آپ کنم😉😁😍
پارت بعد:۳۰ لایک
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
تهیونگ داشت همین طور دور میشد که دویدی طرفش و گفتی:
+: هی صبر کن چرا اینجا امن نیست؟
تهیونگ: خوب وقتی رسیدیم به قصر برات توضیح میدم
+: باشه
به طرف قصر رفتین وقتی وارد سالن شدین بقیه اعضا هم اونجا بودن
تهیونگ: بچه ها جمع شین امروز رسید
منظورش از امروز چی بود؟
همه دور هم جمع شدین که نامجون گفت:
نامجون: بلاخره امروز رسید ما باید بهت میگفتیم که اینجا چه خبره اما یه کم داستانش طولانی
+: مثلا در مورد چی می خواین حرف بزنین
جین: اینکه برای چی تو رو انتخاب کردیم، برای چی کسی سراغ تو رو نمیگیره یا اینکه چرا نمیزاریم از غروب آفتاب به بعد بیرون باشی
+: خوب من گوش میدم بگین
تا میخواستن حرفی بزنن یه دفعه شیشه های سالن شکست و چند تا گرگینه وارد خونه شدن
با ترس پشت جیمین قائم شدی و گفتی:
+: اینجا چه خبره
جیمین: نترس حواسم بهت هست بچ چان(هرزه خانم)😉
کوک به طرف اونا حمله کرد ولی اون ها کوک رو با شدت به طرف در پرت کردن نامجون به بقیه گفت:
نامجون: هی جیمین تو و تهیونگ ا/ت رو ببرین منم با جیهوپ و کوک و جین و شوگا جلوشون رو میگیریم فقط زود برین
جیمین: باشه ولی زود بیاید
وقتی خواستین فرار کنین یکی از گرگینه ها اومد جلوتون رو گرفت و جیمین و تهیونگ رو به سمت مبل هول داد اون ها با شدت پرت شدن که باعث شد بیهوش بشن
با ترس به دور و ور نگاه کردی تمام اعضا بیهوش شده بودن یکی از گرگینه اومد و گفت: فردا دوباره میایم خانمی
بعدش با سرعت رفتن به سمت اعضا رفتی و بلندشون کردی شوگا گفت:
شوگا: کاری باهات نداشتن که؟
+: نه بهم آسیب نرسوندن ولی اونا کی بودن ها
خوب اینم از این پارت بنظرتون اونا کین و با تو چیکار دارن😉؟
نظرات فراموش نشه چون این پارت زیاد هیجانی نبود بهتون سخت نمیگیرم تا پارت بعد رو آپ کنم😉😁😍
پارت بعد:۳۰ لایک
۲۹.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.