تراوشِ تاریکِ شب در روشنایِ بی افقِ کاغذ ، تو را در خاطرا
تراوشِ تاریکِ شب در روشنایِ بیافقِ کاغذ، تو را در خاطراتِ من محبوس و مرا در بیکرانِ جنون رها میکند. خیالِ رنگ و رو رفتهای از تو، در رگهایِ بریدهٔ واژهها میدَوَد و لکهوار بر پیراهنِ سفیدِ خیالم گُل میکند؛ من مینویسم سکوتِ تو را با جوهرِ دلتنگی و میخوانم دلتنگیِ تو را با طنینِ سرخِ سکوت!
៸៸ ؟؟ ؛ یک تو، تا همیشه!
៸៸ ؟؟ ؛ یک تو، تا همیشه!
۶۶.۴k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲