نقاب دار مشکی
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 4)
یونا: اینجا چخبره..... ( با داد و عصبانیت)
( لیسا با دیدن یونا سریع چاقو رو پرت کرد اونور و به بقیه اشاره کرد خودشونو به مظلومیت بزنن و گریه کنن.....)
یونا: با دیوار حرف نمیزنماااا.....!!
لیسا: ( با گریه).... خانم..... هق.... این 4 نفر نگاه کنید صورت های مارو چیکار کردن.... هق.....
جنی: راست میگه.....
یونا: چیییی؟!.... ات؟!
ات: ( ریلکس).... بله خانم
یونا: این چه کاریه کردی؟!....
ات: ما از زنگ تفریح اومدیم که دیدیم داشتن رو صندلی تک تکمون رنگ میریختن و ما هم با صورت هاشون صندلی هامونو تمیز کردیم....
( پسرا به زور سعی کردن از خنده جر نخورن😂)
رزی: خانم دروغ میگن....
یونا: من نمیدونم حرف کدومتونو باور کنم.... ( عصبی) .... باید شاهد داشته باشید.....
سوجین: من شاهدم که داشتن اینکارو میکردن....
یونا: خیلی زرنگین.....( میخنده).... فکر کردین نمیدونم همدست بودین؟!..... با شما 4 نفر دیگه هم هستما..... اگه فکر کردید میتونید منو خر کنید کور خوندید...... شاهد.... ندارید؟!.... پس هر دوتاتون برید دفتر مدیر الاننن..... ( عصبی و با داد)..... خجالت بکشید اولین روز مدرسه اتونه...... بچه 2 ساله که نیستید.....
لیسا: کی میخوای اعتراف کنی خانم ات؟!....
ات: فکر کنم خودتو با من اشتباه گرفتی عسیسم...... به جای قلدر بازی هات مثل ادم بگو چه غلطی کردی.....
میرا: ببینم مگه شما پسرا کور بودید؟!..... رو صندلی شما هم داشتن رنگ میریختن اون وقت خودتونو زدید به کوچه علی چپ؟!....
یونا: گفتم برید دفتر مدیر.....
( هر 8 تاشون داشتن از در میرفتن بیرون که یهو......)
جیمین: صبر کنید..... من شاهدم....
( یهو هر 8 نفر بر گشتن و رفتن سر جای قبلیشون)
یونا: شاهد چه کسی؟!....
جیمین: من شاهدم که لیسا داشت اینکارو میکرد.....
تهیونگ: منم شاهدم....
جونگ کوک: منم همینطور....
( و بقیه هم همینو گفتن)
ات: ( نیشخند میزنه).... واقعا چه عجب.... ( جوری که فقط خودش بشنوه)
یونا: خب..... خانم لالیسا مانوبان..... پارک رزان..... کیم جنی و کیم جیسو...... واقعا افرین.... زود باشید برید دفتر..... منم میام.....
( لیسا و بقیه با عصبانیت همراه معلم به سمت دفتر مدیر رفتن.....)
ادامش تو کامنتا.....
(𝙋𝙖𝙧𝙩 4)
یونا: اینجا چخبره..... ( با داد و عصبانیت)
( لیسا با دیدن یونا سریع چاقو رو پرت کرد اونور و به بقیه اشاره کرد خودشونو به مظلومیت بزنن و گریه کنن.....)
یونا: با دیوار حرف نمیزنماااا.....!!
لیسا: ( با گریه).... خانم..... هق.... این 4 نفر نگاه کنید صورت های مارو چیکار کردن.... هق.....
جنی: راست میگه.....
یونا: چیییی؟!.... ات؟!
ات: ( ریلکس).... بله خانم
یونا: این چه کاریه کردی؟!....
ات: ما از زنگ تفریح اومدیم که دیدیم داشتن رو صندلی تک تکمون رنگ میریختن و ما هم با صورت هاشون صندلی هامونو تمیز کردیم....
( پسرا به زور سعی کردن از خنده جر نخورن😂)
رزی: خانم دروغ میگن....
یونا: من نمیدونم حرف کدومتونو باور کنم.... ( عصبی) .... باید شاهد داشته باشید.....
سوجین: من شاهدم که داشتن اینکارو میکردن....
یونا: خیلی زرنگین.....( میخنده).... فکر کردین نمیدونم همدست بودین؟!..... با شما 4 نفر دیگه هم هستما..... اگه فکر کردید میتونید منو خر کنید کور خوندید...... شاهد.... ندارید؟!.... پس هر دوتاتون برید دفتر مدیر الاننن..... ( عصبی و با داد)..... خجالت بکشید اولین روز مدرسه اتونه...... بچه 2 ساله که نیستید.....
لیسا: کی میخوای اعتراف کنی خانم ات؟!....
ات: فکر کنم خودتو با من اشتباه گرفتی عسیسم...... به جای قلدر بازی هات مثل ادم بگو چه غلطی کردی.....
میرا: ببینم مگه شما پسرا کور بودید؟!..... رو صندلی شما هم داشتن رنگ میریختن اون وقت خودتونو زدید به کوچه علی چپ؟!....
یونا: گفتم برید دفتر مدیر.....
( هر 8 تاشون داشتن از در میرفتن بیرون که یهو......)
جیمین: صبر کنید..... من شاهدم....
( یهو هر 8 نفر بر گشتن و رفتن سر جای قبلیشون)
یونا: شاهد چه کسی؟!....
جیمین: من شاهدم که لیسا داشت اینکارو میکرد.....
تهیونگ: منم شاهدم....
جونگ کوک: منم همینطور....
( و بقیه هم همینو گفتن)
ات: ( نیشخند میزنه).... واقعا چه عجب.... ( جوری که فقط خودش بشنوه)
یونا: خب..... خانم لالیسا مانوبان..... پارک رزان..... کیم جنی و کیم جیسو...... واقعا افرین.... زود باشید برید دفتر..... منم میام.....
( لیسا و بقیه با عصبانیت همراه معلم به سمت دفتر مدیر رفتن.....)
ادامش تو کامنتا.....
۸.۶k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.