(فصل دوم مروارید آبی من یک شیطانم )پارت اول
از زبان یونا
خیلی دلم به حالش میسوزه و لی خب هرچی زود تر قدرتش رو دست بیاره من زود تر از این کار خلاص میشم و میرم
یونا:آغاز پروژه ۳۰ انتقال جانشین رو شروع میکنیم
باشما ه ۳ ،۲، ۱ عمل رو شروع کنید
........: دست نگه دارید
یونا: چی چی آیومی سا ممممم ساما
آیومی : یونا کی بهت گفت اینقدر خشن بر خورد کنید
(حرکت به سمت تخت والت)
آیومی : هی هی پسر جون بیدار شو هی پاشو
ببینم چی به خوردش دادین (خطاب به همون آدام هوایی که) (رو پوشه سفید پوشیده بودن)
یکی از اون آدما:ففففف فقتتتتت دادا دارو خواب آاااااوره
زود بیدار میشه دادا اد روش او ن قدر را هم قوی نیست
آیومی : اول خدارو شکر خب یکی اینجا هست که باید توضیح بده (خطاب به یونا) داشتی با این بچه چیکار می کردی
یونا: خانوم م آیومی من من فقت داشتن تلاش میکردم
قدرتش رو از تریق عمل زود تر بدست بیاره همین
آیومی: من فقت از تو خاستنم بهش نشون بدی چه موجودیع
و چجوری باید از قدرتش استفاده کنه همین ولی فهمیدم از پس این یه کارم برم نمیای
یونا:من من من
سنپای: من واقعا بخاطر کار احمقانه شاگر دم از شما معذرت میخام
یونا:سنپای
آیومی: اااااااااا چون چاییرو گفت این یه بار رو از سرت میگزم
یونا:من من معذرت میخام من فقت از اینکه بهم زور بگه خسته شدم
آیومی: چی کی بهت زور بگه
یونا:آ آ آ قای جان گفت که شما دستور دادین که رو من آز مایش آن آن جام بده
آیومی:من هرگز همچین چیزی نگفتم
یونا :جدی
آیومی:پس همه اینا زیره سر جانه فهمیدم فهمیدم
یه مجازات درست براش در نظر میگیرم
یونا:یعنی دیگه لازم نیست من زجر بکشم
(آیومی یونا و بغل کرد،)
آیومی:میدم انگار خیلی سختی کشیدی ببخشید تند حرف زدم
یونا:آیومی ساما (,با گریه)
خیلی دلم به حالش میسوزه و لی خب هرچی زود تر قدرتش رو دست بیاره من زود تر از این کار خلاص میشم و میرم
یونا:آغاز پروژه ۳۰ انتقال جانشین رو شروع میکنیم
باشما ه ۳ ،۲، ۱ عمل رو شروع کنید
........: دست نگه دارید
یونا: چی چی آیومی سا ممممم ساما
آیومی : یونا کی بهت گفت اینقدر خشن بر خورد کنید
(حرکت به سمت تخت والت)
آیومی : هی هی پسر جون بیدار شو هی پاشو
ببینم چی به خوردش دادین (خطاب به همون آدام هوایی که) (رو پوشه سفید پوشیده بودن)
یکی از اون آدما:ففففف فقتتتتت دادا دارو خواب آاااااوره
زود بیدار میشه دادا اد روش او ن قدر را هم قوی نیست
آیومی : اول خدارو شکر خب یکی اینجا هست که باید توضیح بده (خطاب به یونا) داشتی با این بچه چیکار می کردی
یونا: خانوم م آیومی من من فقت داشتن تلاش میکردم
قدرتش رو از تریق عمل زود تر بدست بیاره همین
آیومی: من فقت از تو خاستنم بهش نشون بدی چه موجودیع
و چجوری باید از قدرتش استفاده کنه همین ولی فهمیدم از پس این یه کارم برم نمیای
یونا:من من من
سنپای: من واقعا بخاطر کار احمقانه شاگر دم از شما معذرت میخام
یونا:سنپای
آیومی: اااااااااا چون چاییرو گفت این یه بار رو از سرت میگزم
یونا:من من معذرت میخام من فقت از اینکه بهم زور بگه خسته شدم
آیومی: چی کی بهت زور بگه
یونا:آ آ آ قای جان گفت که شما دستور دادین که رو من آز مایش آن آن جام بده
آیومی:من هرگز همچین چیزی نگفتم
یونا :جدی
آیومی:پس همه اینا زیره سر جانه فهمیدم فهمیدم
یه مجازات درست براش در نظر میگیرم
یونا:یعنی دیگه لازم نیست من زجر بکشم
(آیومی یونا و بغل کرد،)
آیومی:میدم انگار خیلی سختی کشیدی ببخشید تند حرف زدم
یونا:آیومی ساما (,با گریه)
۱.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.