fake
ا/ت ویو
کلویی اومد تو و سینی قهوه هم دستش بود لباسش خیلی باز بود به حدی که کل سینه هاش معلوم بود با خودم گفتم الان اینجوری بخواد دولا شه قهوه رو بزاره رو میز کوک و از دست دادیم بلند شدم گفتم
ا/ت:اگه امکانش هست بدین به من
کلویی:آخه ممکنه بیوفته(با عشوه)
ا/ت:دیگه اونقدرام شل دست نیستم حواسم هست
کلویی:هوفففف باشه بگیر
ا/ت:مرسی
ا/ت ویو
مثلا اومدم قهوه هارو گرفتم که جلوی کوک دولا نشه عنتر اومد تعظیم کرد دیگه کلا سینه هاش داشت میریخت بیرون بعد تعظیم رفت من از عصبانیت عین لبو سرخ شده بودم
کوک:ا/ت خوبی چرا قرمز شدی؟
و من درحالی که تو اتاق رژه میرفتم گفتم
ا/ت:دختره عنتر چه فکری با خودش کرده که با این لباس اینجوری تعظیم میکنه یعنی ازش حالم بهم میخوره ۱۳ سال پیشم تورو ازم گرفت و زندگیم و سیاه کرد الانم داره همینکار میکنه کم مونده دیگه بیاد لخت شه و لخت برات قهوه بیار اون فقط یه عجوزس عجوزه یعنی انقدر ازش......
کلویی:ببخشید جونگکوکی پرونده هارو برات آوردم
و دوباره خم شد تا پرونده هارو بزاره رو میز و اینجا بود که از کله ا/ت دود بلند شد
کلویی اومد تو و سینی قهوه هم دستش بود لباسش خیلی باز بود به حدی که کل سینه هاش معلوم بود با خودم گفتم الان اینجوری بخواد دولا شه قهوه رو بزاره رو میز کوک و از دست دادیم بلند شدم گفتم
ا/ت:اگه امکانش هست بدین به من
کلویی:آخه ممکنه بیوفته(با عشوه)
ا/ت:دیگه اونقدرام شل دست نیستم حواسم هست
کلویی:هوفففف باشه بگیر
ا/ت:مرسی
ا/ت ویو
مثلا اومدم قهوه هارو گرفتم که جلوی کوک دولا نشه عنتر اومد تعظیم کرد دیگه کلا سینه هاش داشت میریخت بیرون بعد تعظیم رفت من از عصبانیت عین لبو سرخ شده بودم
کوک:ا/ت خوبی چرا قرمز شدی؟
و من درحالی که تو اتاق رژه میرفتم گفتم
ا/ت:دختره عنتر چه فکری با خودش کرده که با این لباس اینجوری تعظیم میکنه یعنی ازش حالم بهم میخوره ۱۳ سال پیشم تورو ازم گرفت و زندگیم و سیاه کرد الانم داره همینکار میکنه کم مونده دیگه بیاد لخت شه و لخت برات قهوه بیار اون فقط یه عجوزس عجوزه یعنی انقدر ازش......
کلویی:ببخشید جونگکوکی پرونده هارو برات آوردم
و دوباره خم شد تا پرونده هارو بزاره رو میز و اینجا بود که از کله ا/ت دود بلند شد
۱۴.۵k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.