پارت ۲
چند شاتی
(ویو اون وون )
سلام من چا اون وون هستم شوهر هوانگ ات من اونو خیلی دوست دارم و پاس میمونم من و گروهمون بخاطر یک سری مشکلات دیسبند نشد و تازه پیشرفت هم کرد من آت رو خیلی دوست در حدی که دوست دارم براش جون بدم و آره من سریال های زیادی بازی کردم و آره فکر کنم تا اینجا بس باشه
بعد از کار به شدت خسته شده بودم و میخواستم فقط بخوابم پس رفتم سمت خونه وقتی رسیدم دیدم تلویزیون روشنه و این برام عجیب بود که سریالی که من بازی کردم بود پس به سمت اتاق مشترکتتون رفت تا از تو بپرسه بورسه اومد و دستشو دورت حلقه کرد تو بیدار بود و دستشو پس زدی اون وون بشدت تعجب کرده بود و بشدت خسته بود و برای رفع خستگی به تو نیاز داشت تو از روی تخت پاشدی به سمت در رفتی خواستی دستگیره رو بکشی که با حرف اون وون سر جات موندی
اون وون:هی تو چت شده
آت :هیچی
اون وون :من خسته هستم بیا بغلم تا بخوابیم چاگی
آت :برو جوکیونگ رو بغل کن اصن برای چی زن گرفتی
آت به اون وون اجازه ی حرف زدن نداد و درو محکم کوبوند
اون وون تازه فهمیده بود که چی شدع پس لبخندی به حسودی کردنت زد و به سمت دستگیره رفت اونو کشید و به سمت تو که داشتی قربون صدقه ی هوانگ این سوپ میرفتی نگاه کرد و اونم میدونست
آت :اوپا تو خیلی جذابی ووویییییی
اون وون :واقعا جذابه
آت وقتی متوجه اون وون شد ساکت شد تا ریکشن اونو رو ببینه اون وون آت رو بوسید و اون بوسه پایانی برای شروعی دوباره بود !
بچه ها من دارم میریم باشگاه بعد از ساعت شیش فعالیت میکنم پس آماده باشید کیوت ها ها ها
(ویو اون وون )
سلام من چا اون وون هستم شوهر هوانگ ات من اونو خیلی دوست دارم و پاس میمونم من و گروهمون بخاطر یک سری مشکلات دیسبند نشد و تازه پیشرفت هم کرد من آت رو خیلی دوست در حدی که دوست دارم براش جون بدم و آره من سریال های زیادی بازی کردم و آره فکر کنم تا اینجا بس باشه
بعد از کار به شدت خسته شده بودم و میخواستم فقط بخوابم پس رفتم سمت خونه وقتی رسیدم دیدم تلویزیون روشنه و این برام عجیب بود که سریالی که من بازی کردم بود پس به سمت اتاق مشترکتتون رفت تا از تو بپرسه بورسه اومد و دستشو دورت حلقه کرد تو بیدار بود و دستشو پس زدی اون وون بشدت تعجب کرده بود و بشدت خسته بود و برای رفع خستگی به تو نیاز داشت تو از روی تخت پاشدی به سمت در رفتی خواستی دستگیره رو بکشی که با حرف اون وون سر جات موندی
اون وون:هی تو چت شده
آت :هیچی
اون وون :من خسته هستم بیا بغلم تا بخوابیم چاگی
آت :برو جوکیونگ رو بغل کن اصن برای چی زن گرفتی
آت به اون وون اجازه ی حرف زدن نداد و درو محکم کوبوند
اون وون تازه فهمیده بود که چی شدع پس لبخندی به حسودی کردنت زد و به سمت دستگیره رفت اونو کشید و به سمت تو که داشتی قربون صدقه ی هوانگ این سوپ میرفتی نگاه کرد و اونم میدونست
آت :اوپا تو خیلی جذابی ووویییییی
اون وون :واقعا جذابه
آت وقتی متوجه اون وون شد ساکت شد تا ریکشن اونو رو ببینه اون وون آت رو بوسید و اون بوسه پایانی برای شروعی دوباره بود !
بچه ها من دارم میریم باشگاه بعد از ساعت شیش فعالیت میکنم پس آماده باشید کیوت ها ها ها
۵.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.