مدیر جدید P7
_ الو
؟؟؟: الو سلام شما آشنا یا دوست خانم پارک هستید؟
_ بله چطور؟
؟؟؟: سریع خودتون رو به بیمارستان برسونید خانم پارک
تصادف کردن
_ چ...چیییییی
همه برگشتن منو نگاه کردن
؟؟؟: لطفا سریع خودتون رو برسونید
_ دارم میام
شوگا: اتفاقی افتاده؟
_ یئون هوا تصادف کرده دارم میرم بیمارستان
جین: ماهم میایم
جیهوپ: آرع مام میایم
منو اعضا دوییدیم پایین توی راه جیمین تهیونگو دید
جیمین: تهیونگ بدو بیا
تهیونگم بدون هیچ حرفی اومد
رسیدیم به ون من نشستم پشت فرمون
هر کدوم از اعضا رفتن عقب نشستن
تهیونگ اومد بشینه عقب دید جا نیست اومد جلو پیش
من نشست ، تهیونگ خيلی معذب بود که کنار یه
دختر نشسته
از دیده نویسنده:
ماریا خیلییی تند میرفت بخاطر همین تهیونگ اومد
دستشو ببره که دنده رو عوض کنه که ماریا سریع
دستشو گذاشت رو دنده تهیونگم ندید و دستشو
گذاشت رو دست ماریا ( ماریا فوبیا لمس شدن توسط
افرادی که برای اولین بار میبینتشونو داره)
اعضا هم دست به دهن نگاه میکردن
از دیده ماریا:
جیغ زدم و ماشینو نگه داشتم و دستمو از زیر
دست تهیونگ کشیدم بیرون
همینجور که میلرزیدم عصبی نگاش کردم
_ پیاده شو
تهیونگ: چرا اونوقت؟
_ گفتم پیاده شو( با داد )
تهیوگ که دید عصبانی ام پیاده شد . منم پامو گذاشتم
روی گاز و به سرعت حرکت کردم
رسیدیم و من پیاده شدم
_ شما پیاده نشید
جیهوپ: چرا؟
_ خفه ( شیطونه میگه بزنم فکشو بیارم پایین)
رفتم داخل پرسیدم
_ اتاق پارک یئون هوا کجاست؟
؟؟؟: از این طرف
همراهش تا یه اتاقی رفتم وقتی رفتم داخل
یئون هوا رو دیدم که بی جون روی تخت افتاده بود
سرش شکسته بود و همه جاش زخمی بود
کنارش نشستم پرستار رفت یئون هوا چشماشو
باز کرد سریع دستشو گرفتم
+ ........
؟؟؟: الو سلام شما آشنا یا دوست خانم پارک هستید؟
_ بله چطور؟
؟؟؟: سریع خودتون رو به بیمارستان برسونید خانم پارک
تصادف کردن
_ چ...چیییییی
همه برگشتن منو نگاه کردن
؟؟؟: لطفا سریع خودتون رو برسونید
_ دارم میام
شوگا: اتفاقی افتاده؟
_ یئون هوا تصادف کرده دارم میرم بیمارستان
جین: ماهم میایم
جیهوپ: آرع مام میایم
منو اعضا دوییدیم پایین توی راه جیمین تهیونگو دید
جیمین: تهیونگ بدو بیا
تهیونگم بدون هیچ حرفی اومد
رسیدیم به ون من نشستم پشت فرمون
هر کدوم از اعضا رفتن عقب نشستن
تهیونگ اومد بشینه عقب دید جا نیست اومد جلو پیش
من نشست ، تهیونگ خيلی معذب بود که کنار یه
دختر نشسته
از دیده نویسنده:
ماریا خیلییی تند میرفت بخاطر همین تهیونگ اومد
دستشو ببره که دنده رو عوض کنه که ماریا سریع
دستشو گذاشت رو دنده تهیونگم ندید و دستشو
گذاشت رو دست ماریا ( ماریا فوبیا لمس شدن توسط
افرادی که برای اولین بار میبینتشونو داره)
اعضا هم دست به دهن نگاه میکردن
از دیده ماریا:
جیغ زدم و ماشینو نگه داشتم و دستمو از زیر
دست تهیونگ کشیدم بیرون
همینجور که میلرزیدم عصبی نگاش کردم
_ پیاده شو
تهیونگ: چرا اونوقت؟
_ گفتم پیاده شو( با داد )
تهیوگ که دید عصبانی ام پیاده شد . منم پامو گذاشتم
روی گاز و به سرعت حرکت کردم
رسیدیم و من پیاده شدم
_ شما پیاده نشید
جیهوپ: چرا؟
_ خفه ( شیطونه میگه بزنم فکشو بیارم پایین)
رفتم داخل پرسیدم
_ اتاق پارک یئون هوا کجاست؟
؟؟؟: از این طرف
همراهش تا یه اتاقی رفتم وقتی رفتم داخل
یئون هوا رو دیدم که بی جون روی تخت افتاده بود
سرش شکسته بود و همه جاش زخمی بود
کنارش نشستم پرستار رفت یئون هوا چشماشو
باز کرد سریع دستشو گرفتم
+ ........
۳.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.