ادامه رمان....
ادامه رمان....
(فروغ)
عسل:بریم تو دیگه
در ویلا رو باز
کرد
واو
حیاط بزرگی داشت واقعا بزرگ بود
میشع گفت باغی بود
تا در اصلی ویلا سنگ ریزه بود
ودرختایی بید مجنون
انواع نوع درخت و گل بود
خود ویلا هم درخشش فوق العاده بود و بزرگ
وارد ویلا شدیم
از پله ها بالا رفتیم و وارد سالن پذیرایشون شدم
سمت چپ سالن یه میز غذا خوری بزرگ بود
و یه در که حدس میزدم اشپزخونه باشه
اخه قبل اینکه وارد شیم کنارش اشپز خونه بود
سمت راست سالن مبل بود
و روبه روم
مبل یه تلوزیون بزرگ
رفتیم و نشستیم
متوجه تراسی شدیم
از بیرون تراس هارو دیدیم
اما نمیدونستم تو سالن هم باشه
یه ساعتی بود که نشسته بودیم از شاهین هم خبری نبود
(فروغ)
عسل:بریم تو دیگه
در ویلا رو باز
کرد
واو
حیاط بزرگی داشت واقعا بزرگ بود
میشع گفت باغی بود
تا در اصلی ویلا سنگ ریزه بود
ودرختایی بید مجنون
انواع نوع درخت و گل بود
خود ویلا هم درخشش فوق العاده بود و بزرگ
وارد ویلا شدیم
از پله ها بالا رفتیم و وارد سالن پذیرایشون شدم
سمت چپ سالن یه میز غذا خوری بزرگ بود
و یه در که حدس میزدم اشپزخونه باشه
اخه قبل اینکه وارد شیم کنارش اشپز خونه بود
سمت راست سالن مبل بود
و روبه روم
مبل یه تلوزیون بزرگ
رفتیم و نشستیم
متوجه تراسی شدیم
از بیرون تراس هارو دیدیم
اما نمیدونستم تو سالن هم باشه
یه ساعتی بود که نشسته بودیم از شاهین هم خبری نبود
۱۸.۵k
۰۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.