فیک شوگا (عشق ممنوعه ی من ) پارت 4
داشتیم باهم هم حرف میزدیم که یهو من حواسم نبود خوردم به سینی یکی دیگ و سینیش افتاد
نگاه به زمین کردم و گفتم : وای ببخشید و خم شدم که جمعشون کنم
که یهو دستشو گذاشت رو دستم و گفت:اشکال نداره پیش میاد دیگ سینی خودتم افتاده .
نگاش کردم دیدم همون پسره جذابس شوگا
دستم از زیر دستش برداشتم و گفتم: واقعا معذرت میخوام ببخشید
گفت اشکال نداره دیگ وبا رفیقاش رفت
به سو گفتم : چقد مهربونو مغرور به نظر میاد
سو گفت: زود قضاوتش نکن پارسال میگن بخاطر یه شرط چرت یه پسری رو تا سر حد مرگ زده پسره هم رفته تو کما
گفتم : واقعا؟... خودت دیدی؟
گفت : نه ..شنیدم
گفتم : اینقدر مطمئن حرف نزن :)
خواست چیزی بگه که گفتم:من برم دوباره غذا بگیرم و برگردم
گفت : باشه اشاره کرد به یه میز و گفت:من میرم اونجا میشینم منتظرت
گفتم : باشه
رفتم سمت کافه تریا و .......
منتظر پارت بعد باشید:)
نگاه به زمین کردم و گفتم : وای ببخشید و خم شدم که جمعشون کنم
که یهو دستشو گذاشت رو دستم و گفت:اشکال نداره پیش میاد دیگ سینی خودتم افتاده .
نگاش کردم دیدم همون پسره جذابس شوگا
دستم از زیر دستش برداشتم و گفتم: واقعا معذرت میخوام ببخشید
گفت اشکال نداره دیگ وبا رفیقاش رفت
به سو گفتم : چقد مهربونو مغرور به نظر میاد
سو گفت: زود قضاوتش نکن پارسال میگن بخاطر یه شرط چرت یه پسری رو تا سر حد مرگ زده پسره هم رفته تو کما
گفتم : واقعا؟... خودت دیدی؟
گفت : نه ..شنیدم
گفتم : اینقدر مطمئن حرف نزن :)
خواست چیزی بگه که گفتم:من برم دوباره غذا بگیرم و برگردم
گفت : باشه اشاره کرد به یه میز و گفت:من میرم اونجا میشینم منتظرت
گفتم : باشه
رفتم سمت کافه تریا و .......
منتظر پارت بعد باشید:)
۷۹۶
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.