هانی بال پارت هجدهم
( اسلاید دوم ا.ت سوم کوک چهارم تهیونگ )
چشمای ترسیدمو از مرد روبه روم دادم
توی بغل جونگکوک بیشتر خودمو جا دادم به طوری که حتی میتونست ترسمو حس کنه
- آشغال اینجا چیکار میکنی؟؟
تهیونگ بدون هیچ توجهی به حرف جونگکوک سمتم هجوم اورد
با درد مچم اخی اروم زیر لب گفتم که اروم لب زد
+ این چه کاری بود که کردی؟
- د..درد دارم
فشار دستش بیشتر شده بود
+ چرا همچین گوهی ....
جیمین ویو
اون دیوونه باعث خونریزی مجدد دختره میشه با اعصبانیت بی اختیار انگشتام کنار هم فشار میدادم که به مشت تبدیل شدن
ضربه ای تو صورت تهیونگ زدم فقط میخواستم از ا.ت فاصله بگیره بلند شد تا خواستم دوباره بزنمش برگه ای جلوم گرفت
+ به صورت قانونی ا.ت برای منه برای من کار میکنه و هیچ کس حق دخالت نداره.
≠ اقای کیم تهیونگ!!. دختره دستش زخمیه لطفا از این اتاق برو بیرون
تهیونگ بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد از دختره که اسمش توکا بود تشکر کردم که ا.ت هم با بغض و گریش زیاد تشکر کرد ازش
ولی دوباره تهیونگ برگشت و گوشزد کرد که برای امشب اماده باشه
ا.ت ویو ؛
- تو یه مریضی.. من باهات کار نمیکنم
دست جونگکوک رو محکم گرفتم و فشار میدادم
+ پس اقای جئون هم با ما تشریف میارن شاهد کارهات میشن
- خ .. خفه شو هق..هق
تهیونگ رفت ولی بجاش ترس رو دلم کاشت و رفت ..
جونگکوک زیر لب اروم برام اهنگ میخوند
چشمام کم کم سنگین شدن و تو خواب فرو رفتم
فردا تو عمارت تهیونگ*
جونگکوک و ا.ت وارد عمارت شدن تا وقتی که قرارداد سه ساله ا.ت تموم بشه
امشب مهمونی بود مهمونی که قرار بود ا.ت پذیرایی کنه ولی مگه جونگکوک میزاشت ا.ت وارد بازی تهیونگ بشه چون اون ..
ا.ت ویو :
این لباس زیادی.. کوتاه بود برام و خیلی معذب بودم همه پسرای رییس های شرکت چ کوچیک چه بزرگ اینجا بودن ، مرد های هرزه .. مگ این صفت احمقانه بر دختره فقط اوناهم ذهنشون و دیکشون هرزس
سرفه ای کردم و صورتمو آب کشیدم نباید این کلمات زشت رو هم به زبون بیارم هم به ذهن
دستی روی موهام کشیدم و با یه سینی پر از شراب رفتم سر دوتا میز که یهو گرمی دستی رو پشتم حس کردم یه پسر جوون دستشو روی کمرم میکشید معذب بودم
برگشتم سمتش با اخم لب زدم
- لطفاً دستتونو بکشید اونور اقای محترم
با دردی که صورتم حس کرد دستمو ی ظرف صورتم کشیدم
منو سیلی زد
¿! : به من میگی چیکار کنم چیکار نکنم دختره خراب؟؟
تهیونگ و جونگکوک به سرعت خودشو بهم رسوندن ، تهیونگ از عصبانیت بازومو گرفت و جونگکوک هم مچ تهیونگ رو گرفت و فشار میداد جوری که تهیونگ گره های انگشتاش دور بازوم که رد انداخته بودن باز شد
بغض داشتم یه بغض خیلی سنگین بغضمو قورت دادم و شراب توی دستم ریختم رو طرف و با صدای لرزونم داد کشیدم
- فکر کردی هرکسی اینجاس هرزس؟؟؟ من با میل خودم اینجا نیومدم!!
پس زدم همه رو و رفتم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و فقط هق هق میزدم صدای بحث جونگکوک و تهیونگ میومد و نگاهمو به گلدون دادم
شرط ۳۰ تا لایک
فوراورد به دوستاتون و ۱۵ تا کامنت
چشمای ترسیدمو از مرد روبه روم دادم
توی بغل جونگکوک بیشتر خودمو جا دادم به طوری که حتی میتونست ترسمو حس کنه
- آشغال اینجا چیکار میکنی؟؟
تهیونگ بدون هیچ توجهی به حرف جونگکوک سمتم هجوم اورد
با درد مچم اخی اروم زیر لب گفتم که اروم لب زد
+ این چه کاری بود که کردی؟
- د..درد دارم
فشار دستش بیشتر شده بود
+ چرا همچین گوهی ....
جیمین ویو
اون دیوونه باعث خونریزی مجدد دختره میشه با اعصبانیت بی اختیار انگشتام کنار هم فشار میدادم که به مشت تبدیل شدن
ضربه ای تو صورت تهیونگ زدم فقط میخواستم از ا.ت فاصله بگیره بلند شد تا خواستم دوباره بزنمش برگه ای جلوم گرفت
+ به صورت قانونی ا.ت برای منه برای من کار میکنه و هیچ کس حق دخالت نداره.
≠ اقای کیم تهیونگ!!. دختره دستش زخمیه لطفا از این اتاق برو بیرون
تهیونگ بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد از دختره که اسمش توکا بود تشکر کردم که ا.ت هم با بغض و گریش زیاد تشکر کرد ازش
ولی دوباره تهیونگ برگشت و گوشزد کرد که برای امشب اماده باشه
ا.ت ویو ؛
- تو یه مریضی.. من باهات کار نمیکنم
دست جونگکوک رو محکم گرفتم و فشار میدادم
+ پس اقای جئون هم با ما تشریف میارن شاهد کارهات میشن
- خ .. خفه شو هق..هق
تهیونگ رفت ولی بجاش ترس رو دلم کاشت و رفت ..
جونگکوک زیر لب اروم برام اهنگ میخوند
چشمام کم کم سنگین شدن و تو خواب فرو رفتم
فردا تو عمارت تهیونگ*
جونگکوک و ا.ت وارد عمارت شدن تا وقتی که قرارداد سه ساله ا.ت تموم بشه
امشب مهمونی بود مهمونی که قرار بود ا.ت پذیرایی کنه ولی مگه جونگکوک میزاشت ا.ت وارد بازی تهیونگ بشه چون اون ..
ا.ت ویو :
این لباس زیادی.. کوتاه بود برام و خیلی معذب بودم همه پسرای رییس های شرکت چ کوچیک چه بزرگ اینجا بودن ، مرد های هرزه .. مگ این صفت احمقانه بر دختره فقط اوناهم ذهنشون و دیکشون هرزس
سرفه ای کردم و صورتمو آب کشیدم نباید این کلمات زشت رو هم به زبون بیارم هم به ذهن
دستی روی موهام کشیدم و با یه سینی پر از شراب رفتم سر دوتا میز که یهو گرمی دستی رو پشتم حس کردم یه پسر جوون دستشو روی کمرم میکشید معذب بودم
برگشتم سمتش با اخم لب زدم
- لطفاً دستتونو بکشید اونور اقای محترم
با دردی که صورتم حس کرد دستمو ی ظرف صورتم کشیدم
منو سیلی زد
¿! : به من میگی چیکار کنم چیکار نکنم دختره خراب؟؟
تهیونگ و جونگکوک به سرعت خودشو بهم رسوندن ، تهیونگ از عصبانیت بازومو گرفت و جونگکوک هم مچ تهیونگ رو گرفت و فشار میداد جوری که تهیونگ گره های انگشتاش دور بازوم که رد انداخته بودن باز شد
بغض داشتم یه بغض خیلی سنگین بغضمو قورت دادم و شراب توی دستم ریختم رو طرف و با صدای لرزونم داد کشیدم
- فکر کردی هرکسی اینجاس هرزس؟؟؟ من با میل خودم اینجا نیومدم!!
پس زدم همه رو و رفتم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و فقط هق هق میزدم صدای بحث جونگکوک و تهیونگ میومد و نگاهمو به گلدون دادم
شرط ۳۰ تا لایک
فوراورد به دوستاتون و ۱۵ تا کامنت
۱۱.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.