«عشق حقیقی»پارت 7
از دید کوک
داشتم با اون لینو عوضی دعوا میکردم که یهو ا/ت بلند داد زد جونگ کوکککک
باشنیدن صداش نگاهش کردم و بعد سمت چپمو نگاه کردم یک ماشین با سرعت داشت میومد سمتم که ا/ت هولم داد کنار و ماشین به ا/ت خورد
شوکه شدم
رفتم سمتش گرفتم بغلم ا/ت رو اسمش رو چند بار صدا زدم ا/ت ا/تتت
برایت استایل بغلش کردم و گزاشتم تو ماشینم و با آخرین سرعت حرکت کردم
رسیدم به بیمارستان
ا/ت رو بردن اتاق عمل
خیلی نگران بودم و فقط گریه میکردم
که دیدم جین جیمین و تهیونگ اومدن
سری اشکام رو با آستینم پاک کردم
جین:خوبه؟«ا/ت رو میگه»
کوک:نمی… نم ….نمیدونم«با صدای آروم و بغضداری»
جین خواست چیزی بگه که دکتر از اتاق عمل در اومد«دکتر همون جیهوپه که دکتر شخصی کوک هم هست»
کوک:چ…چچ چطوره؟حالش خوبه؟خوبه مگه نه؟
ته:کوک آروم باش
کوک:ولم کن جیهوپ حرف بزن حالش خوبه؟هاا بگو«دو کلمه آخر با داد»
جیهوپ:سرش ضربه شدیدی دیده بود و هرکی بود قطعا زنده نمی موند ولی
کوک:ولی چی
داشتم با اون لینو عوضی دعوا میکردم که یهو ا/ت بلند داد زد جونگ کوکککک
باشنیدن صداش نگاهش کردم و بعد سمت چپمو نگاه کردم یک ماشین با سرعت داشت میومد سمتم که ا/ت هولم داد کنار و ماشین به ا/ت خورد
شوکه شدم
رفتم سمتش گرفتم بغلم ا/ت رو اسمش رو چند بار صدا زدم ا/ت ا/تتت
برایت استایل بغلش کردم و گزاشتم تو ماشینم و با آخرین سرعت حرکت کردم
رسیدم به بیمارستان
ا/ت رو بردن اتاق عمل
خیلی نگران بودم و فقط گریه میکردم
که دیدم جین جیمین و تهیونگ اومدن
سری اشکام رو با آستینم پاک کردم
جین:خوبه؟«ا/ت رو میگه»
کوک:نمی… نم ….نمیدونم«با صدای آروم و بغضداری»
جین خواست چیزی بگه که دکتر از اتاق عمل در اومد«دکتر همون جیهوپه که دکتر شخصی کوک هم هست»
کوک:چ…چچ چطوره؟حالش خوبه؟خوبه مگه نه؟
ته:کوک آروم باش
کوک:ولم کن جیهوپ حرف بزن حالش خوبه؟هاا بگو«دو کلمه آخر با داد»
جیهوپ:سرش ضربه شدیدی دیده بود و هرکی بود قطعا زنده نمی موند ولی
کوک:ولی چی
۹.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.