𝐩𝐭𝟕:𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐡𝐜𝐢𝐲

جیمین:ا.تتت!فکر کنم پیداش کردم
ا.ت:واقعاا؟ خداروشکر!

اومد پیشم و به جعبه ای که دستم بود نگاه کرد
ا.ت:اینه؟
جیمین:به احتمال زیاد خودشه
جعبه رو ازم گرفت و برش گردوند، زیرش یه نوشته بود:

«اگر درباره اش کنجکاوید این کار را انجام دهید، کنار چراغ مطالعه ی کنار تخت یه ساعت دیجیتاله و باید اون رو به دستتون وصل کنید و ضربان قلبتون باید 135 یا بالاتر باشه، میدونم سخته ولی تنها راه حل همینه.موفق باشید!»

جیمین:یعنی چی؟! 135 خیلیه!!
ا.ت:من امتحان میکنم!
رفت پیش تخت و ساعت رو دستش کرد.
ا.ت:یکم بدوئم میره بالا؟
جیمین:نمیدونم...مراقب باش

ا.ت به طرز کیوتی دور من میدوید و نفس نفس میزد..خودم یه کاریش میکنم آییش..

دستشو گرفتم و سمت خودم کشیدمش و اون یکی دستم رو پشت کمرش گذاشتم و بدنمون رو مماس هم کردم..

با چشای کیوت و متعجبش نگاهم میکرد... چشمم رفت سمت لباش..خیلی کیوت و خوردنی بودن...نتونستم خودمو کنترل کنم و لبام رو روی لباش گذاشتم،طعم توت فرنگی میداد..نمی تونستم ازش دل بکنم...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟖
___________________
اگه میخواین پارت بعدی رو زودتر بزارم شرطا رو برسونین♡♡
چون خودم برای پارت بعدی هیجان دارم شرطا رو کم گذاشتمـ~
حیحییییـ