𝐏𝐀𝐑𝐓 ³⁴
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ)𝐏𝐀𝐑𝐓 ³⁴
اجوما: فقط باید استراحت کنه _ باشه . رفتم تو اتاقم خوابم نمیبرد چرا انقدر نگرانشممن من که عاشقش نشدم . نفسمو کلافه دادم بیرون و چشم هامو گذاشتم رو هم . امروز تعطیل بود بلاخره یه استراحت کامل میکنم . جین: خب خب از اونجایی که امروز تعطیله ما هماستراحت میکنیم جوک بگم . کوک: هیونگ تر رو خدا . جین: یه مورچه یه روز میره تی برمیداره میشه تیمور یاع یاع یاع یاع . ( اعضا قیافه ی گیج نشون میدن خیر سرم😂 )
هاری ویو:
صبح با سر درد پاشدم هنوز بدنم داغ بود تختم خونیبود نگاهی به دستم انداختم استینم پر از خونبود صدای آجوما زدم . آجوما: وای خدا مرگم بده ( آجوما غیر از اینکه خدا مرگش بده کار دیگه ای نداره مثل اینکه😂) دخترم از دیشب تا حالا داره خون میاد برو دکتر + خدا نکنه آجوما نیازی نیست بند میاد میشه گازش رو عوض کنین . آجوما با صورت ناراحت گاز رو برامعوض کرد تیشرت نیم آستین پوشید برام هوسوک نباید بفهمه جاش کجاست دستمو به نرده گرفتم و اومدم پایین همشون نشستهبودن پام جون نداشت احتمالا به خاطر که خونم کم بود پله ها تموم شد + سلام . کوک: حالت خوبه مثل گج شدی . هوسوک بهم نگاه کرد پام جون نداشت بدنم رو تحمل کنه افتادم دوباره میخواستم پاشم که افتادم زمین تبم شدید شد هوسوک اومد سمتم _ حالت خوبه چرا دوباره تب + حالمخوبه میشه کمکم کنی بلند شم . دست های هوسوک رو گرفتم هنوز دستام تو دستاش بود که غش کردم.....
جین ویو :
جین: هوسوک کم خون شده نترس. براید بغلش کرد بردش سمت اتاقش بهش گفتمبره بیرون نگاهی به دستش انداختم بخيه اش باز شده بود مثل فواره ازش خون میاد + جین درد میکنه . جین: تحمل کن . کوک برام وسایلم رو آورد شروع کردم به بخيه زدن اگر بهش بی حسی میزدم براش بد بود بخاطر همین مداوم جیغ میزد . جین: تموم شد . با صدای خیلی کمی گفت
Like±²⁰
اجوما: فقط باید استراحت کنه _ باشه . رفتم تو اتاقم خوابم نمیبرد چرا انقدر نگرانشممن من که عاشقش نشدم . نفسمو کلافه دادم بیرون و چشم هامو گذاشتم رو هم . امروز تعطیل بود بلاخره یه استراحت کامل میکنم . جین: خب خب از اونجایی که امروز تعطیله ما هماستراحت میکنیم جوک بگم . کوک: هیونگ تر رو خدا . جین: یه مورچه یه روز میره تی برمیداره میشه تیمور یاع یاع یاع یاع . ( اعضا قیافه ی گیج نشون میدن خیر سرم😂 )
هاری ویو:
صبح با سر درد پاشدم هنوز بدنم داغ بود تختم خونیبود نگاهی به دستم انداختم استینم پر از خونبود صدای آجوما زدم . آجوما: وای خدا مرگم بده ( آجوما غیر از اینکه خدا مرگش بده کار دیگه ای نداره مثل اینکه😂) دخترم از دیشب تا حالا داره خون میاد برو دکتر + خدا نکنه آجوما نیازی نیست بند میاد میشه گازش رو عوض کنین . آجوما با صورت ناراحت گاز رو برامعوض کرد تیشرت نیم آستین پوشید برام هوسوک نباید بفهمه جاش کجاست دستمو به نرده گرفتم و اومدم پایین همشون نشستهبودن پام جون نداشت احتمالا به خاطر که خونم کم بود پله ها تموم شد + سلام . کوک: حالت خوبه مثل گج شدی . هوسوک بهم نگاه کرد پام جون نداشت بدنم رو تحمل کنه افتادم دوباره میخواستم پاشم که افتادم زمین تبم شدید شد هوسوک اومد سمتم _ حالت خوبه چرا دوباره تب + حالمخوبه میشه کمکم کنی بلند شم . دست های هوسوک رو گرفتم هنوز دستام تو دستاش بود که غش کردم.....
جین ویو :
جین: هوسوک کم خون شده نترس. براید بغلش کرد بردش سمت اتاقش بهش گفتمبره بیرون نگاهی به دستش انداختم بخيه اش باز شده بود مثل فواره ازش خون میاد + جین درد میکنه . جین: تحمل کن . کوک برام وسایلم رو آورد شروع کردم به بخيه زدن اگر بهش بی حسی میزدم براش بد بود بخاطر همین مداوم جیغ میزد . جین: تموم شد . با صدای خیلی کمی گفت
Like±²⁰
۴۴.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.