𝙿𝙰𝚁𝚃 ¹⁷
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
جیمین: کی بود ا/ت
ا/ت: دوستم بود
جیمین: کدوم دوستت
ا/ت: الان بهت بگم میشناسی مگه
جیمین: اگه بهم نگی اون کی بود که اینجوری داشتی قربون صدقش میرفتی قسم میخورم یه بلایی هم سر خودم هم سر تو بیارم
ا/ت: هیچ میفهمی چی داری میگی به تو چه ربطی داره؟
جیمین: خوب ربط داره من دوسِت....مامانت تورو سپرده به من
ا/ت : دیگه داری شلوغش میکنی ، هرکی که بود به خودم ربط داره
جیمین: معذرت میخوام ، زیاده روی کردم
ا/ت ویو: بدون توجه به حرفش راه افتادم سمت خونه که اومد دنبالم و دستمو گرفت و کشید سمت خودش
جیمین: ا/ت گفتم که معذرت میخوام
ا/ت: دلیل نمیشه چون مامانم نیست هرجور بخوای با من رفتار کنی آقای پارک
جیمین: هرکاری بگی میکنم فقط با من قهر نباش
ا/ت: باشه ... اشکال نداره (عصبی)
وقتی رسیدیم خونه سریع رفتم تو اتاقم و خودمو انداختم رو تخت بعد چند دقیقه صدای جیمینو شنیدم
جیمین: ا/ت سریع لباساتو عوض کن بیا غذا بخوريم
لباسمو عوض کردم و از اتاق اومدم بیرون و با بی میلی نشستم پشت میز
جیمین: هنوز ازم دلخوری؟
ا/ت: تو نباید باهام اون جوری حرف میزدی اونم جلوی مدرسه همینطوری یکی از بچه ها فک کرد تو دوست پسرمی (بغض)
جیمین: من معذرت میخوام باشه ، دست خودم نبود نمیخواستم این جوری شه ...ببخشید
ا/ت: باشه...اشکال
۲ روز بعد...
جیمین ویو: تصمیم گرفتم امروز به ا/ت اعتراف کنم نهایت یا میخواد پسم بزنه با اینکه قبولم کنه ولی نمیدونم کار درستیه یا نه....
پس یه فکر احمقانه به سرم زد
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به جین
جین: سلام بر تو
جیمین: سلام
جین: جان بگو
جیمین: هیونگ میخوام به ا/ت اعتراف کنم
جین: دیونه شدی بچه ، میدونی اگه بهش بگی و پَسِت بزنه هم تو داغون میشی هم اون
جیمین: هوامو داری؟
جین: ببین جیمین من خیلی دوست دارم و هرکاری حاظرم برات بکنم ولی امید. وارم چیزی که الان تو ذهنمه نباشه
جیمین: شاید همون باشه ، هیونگ
جین: جیمین دیوونه گیه
جیمین: هوامو داری؟ میدونی که بهت اعتماد دارم
جین: جیمین من...ایشششش ، باشه کمکت میکنم
جیمین: ممنون
•ادامه دارد •
▪︎پدر خوانده▪︎
جیمین: کی بود ا/ت
ا/ت: دوستم بود
جیمین: کدوم دوستت
ا/ت: الان بهت بگم میشناسی مگه
جیمین: اگه بهم نگی اون کی بود که اینجوری داشتی قربون صدقش میرفتی قسم میخورم یه بلایی هم سر خودم هم سر تو بیارم
ا/ت: هیچ میفهمی چی داری میگی به تو چه ربطی داره؟
جیمین: خوب ربط داره من دوسِت....مامانت تورو سپرده به من
ا/ت : دیگه داری شلوغش میکنی ، هرکی که بود به خودم ربط داره
جیمین: معذرت میخوام ، زیاده روی کردم
ا/ت ویو: بدون توجه به حرفش راه افتادم سمت خونه که اومد دنبالم و دستمو گرفت و کشید سمت خودش
جیمین: ا/ت گفتم که معذرت میخوام
ا/ت: دلیل نمیشه چون مامانم نیست هرجور بخوای با من رفتار کنی آقای پارک
جیمین: هرکاری بگی میکنم فقط با من قهر نباش
ا/ت: باشه ... اشکال نداره (عصبی)
وقتی رسیدیم خونه سریع رفتم تو اتاقم و خودمو انداختم رو تخت بعد چند دقیقه صدای جیمینو شنیدم
جیمین: ا/ت سریع لباساتو عوض کن بیا غذا بخوريم
لباسمو عوض کردم و از اتاق اومدم بیرون و با بی میلی نشستم پشت میز
جیمین: هنوز ازم دلخوری؟
ا/ت: تو نباید باهام اون جوری حرف میزدی اونم جلوی مدرسه همینطوری یکی از بچه ها فک کرد تو دوست پسرمی (بغض)
جیمین: من معذرت میخوام باشه ، دست خودم نبود نمیخواستم این جوری شه ...ببخشید
ا/ت: باشه...اشکال
۲ روز بعد...
جیمین ویو: تصمیم گرفتم امروز به ا/ت اعتراف کنم نهایت یا میخواد پسم بزنه با اینکه قبولم کنه ولی نمیدونم کار درستیه یا نه....
پس یه فکر احمقانه به سرم زد
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به جین
جین: سلام بر تو
جیمین: سلام
جین: جان بگو
جیمین: هیونگ میخوام به ا/ت اعتراف کنم
جین: دیونه شدی بچه ، میدونی اگه بهش بگی و پَسِت بزنه هم تو داغون میشی هم اون
جیمین: هوامو داری؟
جین: ببین جیمین من خیلی دوست دارم و هرکاری حاظرم برات بکنم ولی امید. وارم چیزی که الان تو ذهنمه نباشه
جیمین: شاید همون باشه ، هیونگ
جین: جیمین دیوونه گیه
جیمین: هوامو داری؟ میدونی که بهت اعتماد دارم
جین: جیمین من...ایشششش ، باشه کمکت میکنم
جیمین: ممنون
•ادامه دارد •
▪︎پدر خوانده▪︎
۲۲.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.