در اﮐﺜﺮ ﮐﺘﺐ ﺟﺮﯾﺎن ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻋﻠﻲ از ﻓﺎﻃﻤﻪ و ﻧﻘﺶ أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋ
در اﮐﺜﺮ ﮐﺘﺐ ﺟﺮﯾﺎن ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻋﻠﻲ از ﻓﺎﻃﻤﻪ و ﻧﻘﺶ أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ و ﻋﺜﻤﺎن رادر اﯾﻦ راﺑﻄﻪ آورده اﻧﺪ.. ﻫﻤﮕﯽ ﻧﻘﻞ ﮐﺮدهاﻧﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ ﺑﻮده اﻧﺪ ﮐﻪ ازدواج ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ﻋﻠﯽﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﮐﺮدﻧﺪ و او را وادار و ﺗﺸﺠﯿﻊ ﮐﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺮود.
در رواﯾﺖ آﻣﺪه اﺳﺖ (1) زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ أﺑﻮﺑﮑﺮ، ﺳﺨﻨﺎﻧﯽ در ﻫﻤﯿﻦ راﺑﻄﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺖ، ﻋﻠﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ: وﻟﯽ ﻣﻦ از ﻓﻘﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ ﺷﺮم ﻣﯽﮐﻨﻢ؛ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﻢ آن را اﻇﻬﺎر ﻧﻤﺎﯾﻢ.. در اﯾﻦ وﻗﺖ، ﻋﻤﺮ و أﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﺎاﺻﺮار زﯾﺎد و ﺑﺎ ﺗﺴلی دادن در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻓﻘﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ و اﻃمینان دادن در ﮐﻤﻚ و ﻣﺴﺎﻋﺪﺗﺶ، او را راﺿﯽ ّو ﺗﺸﺠﯿﻊ ﮐﺮدﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﺰد ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ص ﺑﺮود... زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻧﻤﻮد و
ﺟﻮاب ﻣﺜﺒﺖ ﺷﻨﯿﺪ، ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ زﯾﺎد ﺑﯿﺮون آﻣﺪ و ﺧﻮد ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﺰد أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ رﻓﺘﻢ، ﺑﻪ
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﻪ ﺷﺪ؟! ﭘﺲ ﮔﻔﺘﻢ: رﺳﻮل ﺧﺪا ص دﺧﺘﺮش ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ازدواج ﻣﻦ درآورد!... ﭘﺲ آن دو
ﺑﺴﯿﺎر ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺷﺪﻧﺪ و ﻫﻤﺮاه ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ «ﻓﻔﺮﺣﺎ ﺑﺬﻟﻚ ﻓﺮﺣﺎ ﺷﺪﯾﺪا ورﺟﻌﺎ إﻟﯽ... اﻟﻤﺴﺠﺪ»(2)
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ص، أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ و ﻋﺜﻤﺎن را ﺑﺮای ﺷﺎﻫﺪﺑﻮدن در ﻋﻘﺪﺷﺎن، ﻓﺮاﺧﻮاﻧﺪ و
ﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ دﺧﺘﺮم ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ازدواج ﻋﻠﯽ ﭘﺴﺮ أﺑﻮﻃﺎﻟﺐ درآوردم و ﺷﻤﺎ را ﺑﺮ اﯾﻦ اﻣﺮ، ﺷﺎﻫﺪ و ﮔﻮاه ﻣﯽﮔﯿﺮم»(3)
و در رواﯾﺖ دﯾﮕﺮ آﻣﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ أﻧﺲ ﻓﺮﻣﻮد: ای أﻧﺲ !ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ اﻣﺮ ﮐﺮد ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ را
ازدواج ﻋﻠﯽ درآورم، ﭘﺲ ﺑﺮو دﻧﺒﺎل أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ و ﻋﺜﻤﺎن و ﻃﻠﺤﺔ و زﺑﯿﺮ و ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ از اﻧﺼﺎر! أﻧﺲ
ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: رﻓﺘﻢ و آﻧﻬﺎ را دﻋﻮت ﮐﺮدم. زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ، رﺳﻮل ﺧﺪا ص ﺑﻌﺪ از ﺣﻤﺪ و ﺛﻨﺎی خداوند
آﻧﮕﺎه ﻓﺮﻣﻮد: ﻣﻦ ﺷﻤﺎ را ﺷﺎﻫﺪ ﻣﯽﮔﯿﺮم ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ازدواج ﻋﻠﯽ ﺑﺮ ۴۰۰ ﻣﺜﻘﺎل ﻧﻘﺮه درآوردهام» (4)
انگاه هر کدام در تهییه جهیزیه به فاطمه به علی کمک کردند چنانچه آورده اند : علی زره اش را نزد
ﻋﺜﻤﺎن ﺑﺮد ﺗﺎ از او ﺑﺨﺮد. ﻋﺜﻤﺎن ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺖ: زره را ﺑﺮای ﺧﻮدت ﻧﮕﻪدار و ﭼﻬﺎرﺻﺪ درﻫﻢ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ او
ﺑﺨﺸﯿﺪ. ﻋﻠﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: «أﻗﺒﻠﺖ إﻟﯽ رﺳﻮل اﻟﻠﻪ ص ﻓﻄﺮﺣﺖ اﻟﺪرع واﻟﺪراﻫﻢ ﺑﯿﻦ ﯾﺪﯾﻪ
و أﺧﺒﺮﺗﻪ ﺑﻤﺎ ﮐﺎن ﻣﻦ أﻣﺮ ﻋﺜﻤﺎن ﻓﺪﻋﺎ ﻟﻪ ﺑﺨﯿﺮ...» «ﻧﺰد ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ صرﻓﺘﻢ و زره و درﻫﻤﻬﺎ را ﻣﻘﺎﺑﻠش ﮔﺬاﺷﺘﻢ و ﮐﺎر ﻋﺜﻤﺎن و ﻫﺪﯾﻪاش را ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﺎزﮔﻮ ﮐﺮدم، ﭘﺲ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮاﯾﺶ دﻋﺎی ﺧﯿﺮ ﮐﺮد»(5)
.«ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، أﺑﻮﺑﮑﺮ را وﮐﯿﻞ ﺧﺮﯾﺪاری اﺳﺒﺎب ازدواج ﻓﺎﻃﻤﻪ ﮐﺮد و ﻓﺮﻣﻮد: اﯾﻦ را ﺑﮕﯿﺮ و ﺑﺮای ﻓﺎﻃﻤﻪ،
ﻟﺒﺎس و اﺛﺎث ﻣﻨﺰل ﺑﺨﺮ! و ﻋﻤﺎرﺑﻦﯾﺎﺳﺮ و ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ دﯾﮕﺮ را ﺑﺎ أﺑﻮﺑﮑﺮ رواﻧﻪ ﮐﺮد و ﺑﻪ ﺑﺎزار رﺳﯿﺪﻧﺪ، ﻫﺮﮐﺲ ﭼﯿﺰی را ﻧﺰد أﺑﻮﺑﮑﺮ ﻣﯽآورد، اﮔﺮ آن را ﺧﻮب ﻣﯽدﯾﺪ، ﻣﯽﺧﺮﯾﺪ و اﮔﺮ ﺧﻮب ﻧﻤﯽدﯾﺪ، ﻣﯽﮔﻔﺖ: آن را
ﺑﺮﮔﺮداﻧﯿﺪ! ﭘﺲ از ﭘﺎﯾﺎن ﺧﺮﯾﺪﺷﺎن، أﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﻌﻀﯽ از ﮐﺎﻻ را ﺧﻮد ﺣﻤﻞ ﮐﺮد و ﺑﻘﯿﻪ را، اﺻﺤﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ او
ﺑﻮدﻧﺪ، ﺣﻤﻞ کردند
(1) الامالی شیخ طوسی ج 1 ص 38
(2) ﺟﻼءاﻟﻌﯿﻮن، ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۶، ﭼﺎپ ﺗﻬﺮان - ﻣﻨﺎﻗﺐ، إﺑﻦﺷﻬﺮآﺷﻮب ﻣﺎزﻧﺪراﻧﯽ، ج۲، ص۲۰، ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان«ﺗﺰوﯾﺞ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ»، ﭼﺎپ ﻫﻨﺪ.
(3)ﻣﻨﺎﻗﺐ، ﺧﻮارزﻣﯽ، ص۲۵۱-۲۵۲- ﮐﺸﻒ اﻟﻐﻤﺔ، أرﺑﻠﯽ، ج۱، ص۳۵۸، ﭼﺎپ ﺗﺒﺮﯾﺰ، ﺟﻼءاﻟﻌﯿﻮن، ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج 1ص۱۸۴- ﺑﺤﺎراﻷﻧﻮار، ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج۱، ص۳۸-۳۹.
(4) ﮐﺸﻒاﻟﻐﻤﺔ- ج 1 ص 349 - 348 بحار الانوار ج 1 ص 87 -48
(5) ﺟﻼءاﻟﻌﯿﻮن ﻣﺠﻠﺴﯽ، ﻓﺼﻞ ﺗﺰوﯾﺞ اﻣﯿﺮاﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ و ﻓﺎﻃﻤﻪ، ص۱۰۳-۱۰۴- ﺑﺤﺎراﻷﻧﻮار، ج۴۳، ص۹۳ و -۱۱۹-۱۳۰/اﻷﻣﺎﻟﯽ،ج۱، ص۳۹ ﮐﺸﻒاﻟﻐﻤﺔ،ج۱،ص۳۵۹-۴۷۱ﺗﺎ۴۸۴-
ﻣﻨﺎﻗﺐ، ﺧﻮارزﻣﯽ، ﻓﺼﻞ۲۰، ص۲۵۲-۲۵۳.
#سنی
#اهل-سنت
در رواﯾﺖ آﻣﺪه اﺳﺖ (1) زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ أﺑﻮﺑﮑﺮ، ﺳﺨﻨﺎﻧﯽ در ﻫﻤﯿﻦ راﺑﻄﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺖ، ﻋﻠﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ: وﻟﯽ ﻣﻦ از ﻓﻘﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ ﺷﺮم ﻣﯽﮐﻨﻢ؛ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﻢ آن را اﻇﻬﺎر ﻧﻤﺎﯾﻢ.. در اﯾﻦ وﻗﺖ، ﻋﻤﺮ و أﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﺎاﺻﺮار زﯾﺎد و ﺑﺎ ﺗﺴلی دادن در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻓﻘﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ و اﻃمینان دادن در ﮐﻤﻚ و ﻣﺴﺎﻋﺪﺗﺶ، او را راﺿﯽ ّو ﺗﺸﺠﯿﻊ ﮐﺮدﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﺰد ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ص ﺑﺮود... زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻧﻤﻮد و
ﺟﻮاب ﻣﺜﺒﺖ ﺷﻨﯿﺪ، ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ زﯾﺎد ﺑﯿﺮون آﻣﺪ و ﺧﻮد ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﺰد أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ رﻓﺘﻢ، ﺑﻪ
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﻪ ﺷﺪ؟! ﭘﺲ ﮔﻔﺘﻢ: رﺳﻮل ﺧﺪا ص دﺧﺘﺮش ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ازدواج ﻣﻦ درآورد!... ﭘﺲ آن دو
ﺑﺴﯿﺎر ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺷﺪﻧﺪ و ﻫﻤﺮاه ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ «ﻓﻔﺮﺣﺎ ﺑﺬﻟﻚ ﻓﺮﺣﺎ ﺷﺪﯾﺪا ورﺟﻌﺎ إﻟﯽ... اﻟﻤﺴﺠﺪ»(2)
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ص، أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ و ﻋﺜﻤﺎن را ﺑﺮای ﺷﺎﻫﺪﺑﻮدن در ﻋﻘﺪﺷﺎن، ﻓﺮاﺧﻮاﻧﺪ و
ﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ دﺧﺘﺮم ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ازدواج ﻋﻠﯽ ﭘﺴﺮ أﺑﻮﻃﺎﻟﺐ درآوردم و ﺷﻤﺎ را ﺑﺮ اﯾﻦ اﻣﺮ، ﺷﺎﻫﺪ و ﮔﻮاه ﻣﯽﮔﯿﺮم»(3)
و در رواﯾﺖ دﯾﮕﺮ آﻣﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ أﻧﺲ ﻓﺮﻣﻮد: ای أﻧﺲ !ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ اﻣﺮ ﮐﺮد ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ را
ازدواج ﻋﻠﯽ درآورم، ﭘﺲ ﺑﺮو دﻧﺒﺎل أﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ و ﻋﺜﻤﺎن و ﻃﻠﺤﺔ و زﺑﯿﺮ و ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ از اﻧﺼﺎر! أﻧﺲ
ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: رﻓﺘﻢ و آﻧﻬﺎ را دﻋﻮت ﮐﺮدم. زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ، رﺳﻮل ﺧﺪا ص ﺑﻌﺪ از ﺣﻤﺪ و ﺛﻨﺎی خداوند
آﻧﮕﺎه ﻓﺮﻣﻮد: ﻣﻦ ﺷﻤﺎ را ﺷﺎﻫﺪ ﻣﯽﮔﯿﺮم ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ را ﺑﻪ ازدواج ﻋﻠﯽ ﺑﺮ ۴۰۰ ﻣﺜﻘﺎل ﻧﻘﺮه درآوردهام» (4)
انگاه هر کدام در تهییه جهیزیه به فاطمه به علی کمک کردند چنانچه آورده اند : علی زره اش را نزد
ﻋﺜﻤﺎن ﺑﺮد ﺗﺎ از او ﺑﺨﺮد. ﻋﺜﻤﺎن ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺖ: زره را ﺑﺮای ﺧﻮدت ﻧﮕﻪدار و ﭼﻬﺎرﺻﺪ درﻫﻢ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ او
ﺑﺨﺸﯿﺪ. ﻋﻠﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: «أﻗﺒﻠﺖ إﻟﯽ رﺳﻮل اﻟﻠﻪ ص ﻓﻄﺮﺣﺖ اﻟﺪرع واﻟﺪراﻫﻢ ﺑﯿﻦ ﯾﺪﯾﻪ
و أﺧﺒﺮﺗﻪ ﺑﻤﺎ ﮐﺎن ﻣﻦ أﻣﺮ ﻋﺜﻤﺎن ﻓﺪﻋﺎ ﻟﻪ ﺑﺨﯿﺮ...» «ﻧﺰد ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ صرﻓﺘﻢ و زره و درﻫﻤﻬﺎ را ﻣﻘﺎﺑﻠش ﮔﺬاﺷﺘﻢ و ﮐﺎر ﻋﺜﻤﺎن و ﻫﺪﯾﻪاش را ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﺎزﮔﻮ ﮐﺮدم، ﭘﺲ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮاﯾﺶ دﻋﺎی ﺧﯿﺮ ﮐﺮد»(5)
.«ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، أﺑﻮﺑﮑﺮ را وﮐﯿﻞ ﺧﺮﯾﺪاری اﺳﺒﺎب ازدواج ﻓﺎﻃﻤﻪ ﮐﺮد و ﻓﺮﻣﻮد: اﯾﻦ را ﺑﮕﯿﺮ و ﺑﺮای ﻓﺎﻃﻤﻪ،
ﻟﺒﺎس و اﺛﺎث ﻣﻨﺰل ﺑﺨﺮ! و ﻋﻤﺎرﺑﻦﯾﺎﺳﺮ و ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ دﯾﮕﺮ را ﺑﺎ أﺑﻮﺑﮑﺮ رواﻧﻪ ﮐﺮد و ﺑﻪ ﺑﺎزار رﺳﯿﺪﻧﺪ، ﻫﺮﮐﺲ ﭼﯿﺰی را ﻧﺰد أﺑﻮﺑﮑﺮ ﻣﯽآورد، اﮔﺮ آن را ﺧﻮب ﻣﯽدﯾﺪ، ﻣﯽﺧﺮﯾﺪ و اﮔﺮ ﺧﻮب ﻧﻤﯽدﯾﺪ، ﻣﯽﮔﻔﺖ: آن را
ﺑﺮﮔﺮداﻧﯿﺪ! ﭘﺲ از ﭘﺎﯾﺎن ﺧﺮﯾﺪﺷﺎن، أﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﻌﻀﯽ از ﮐﺎﻻ را ﺧﻮد ﺣﻤﻞ ﮐﺮد و ﺑﻘﯿﻪ را، اﺻﺤﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ او
ﺑﻮدﻧﺪ، ﺣﻤﻞ کردند
(1) الامالی شیخ طوسی ج 1 ص 38
(2) ﺟﻼءاﻟﻌﯿﻮن، ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۶، ﭼﺎپ ﺗﻬﺮان - ﻣﻨﺎﻗﺐ، إﺑﻦﺷﻬﺮآﺷﻮب ﻣﺎزﻧﺪراﻧﯽ، ج۲، ص۲۰، ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان«ﺗﺰوﯾﺞ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ»، ﭼﺎپ ﻫﻨﺪ.
(3)ﻣﻨﺎﻗﺐ، ﺧﻮارزﻣﯽ، ص۲۵۱-۲۵۲- ﮐﺸﻒ اﻟﻐﻤﺔ، أرﺑﻠﯽ، ج۱، ص۳۵۸، ﭼﺎپ ﺗﺒﺮﯾﺰ، ﺟﻼءاﻟﻌﯿﻮن، ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج 1ص۱۸۴- ﺑﺤﺎراﻷﻧﻮار، ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج۱، ص۳۸-۳۹.
(4) ﮐﺸﻒاﻟﻐﻤﺔ- ج 1 ص 349 - 348 بحار الانوار ج 1 ص 87 -48
(5) ﺟﻼءاﻟﻌﯿﻮن ﻣﺠﻠﺴﯽ، ﻓﺼﻞ ﺗﺰوﯾﺞ اﻣﯿﺮاﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ و ﻓﺎﻃﻤﻪ، ص۱۰۳-۱۰۴- ﺑﺤﺎراﻷﻧﻮار، ج۴۳، ص۹۳ و -۱۱۹-۱۳۰/اﻷﻣﺎﻟﯽ،ج۱، ص۳۹ ﮐﺸﻒاﻟﻐﻤﺔ،ج۱،ص۳۵۹-۴۷۱ﺗﺎ۴۸۴-
ﻣﻨﺎﻗﺐ، ﺧﻮارزﻣﯽ، ﻓﺼﻞ۲۰، ص۲۵۲-۲۵۳.
#سنی
#اهل-سنت
۷۵۵
۲۹ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.