فیگ تهیونگ (آخرین دیدار) p45

از زبان ا/ت.
تهیونگ بلند شد تا بره و سفارش ها رو بده منم تو گوشیم بودم که نه تنها متوجه اومدن تهیونگ بلکه متوجه غذا ها هم نشدم
ته. به من میگه معتا.د گوشی از خودش خبر نداره
یه چشم غوره ای نثارش کردم و شروع کردم به خوردن
بعد از تموم شدن غذا تهیونگ گفت که برم تو ماشین بشینم تا اونم بیاد و منم طبق گفتش همین کارو کردم بعد چند دقیقه تهیونگ هم اومد و ماشین رو به سمت خونه هدایت کرد تا رسیدیم از اونجایی که هوا خیلی بارونی بود و رعد برق امان نمیداد از ماشین تا خونه کلی خیس شدیم
ا/ت. واییییی لباسام کثیف شد
ادای منو در آورد
ته. واییییی لباسام کثیف شد
سریع رفتم سمت حموم که تهیونگ هم پشت من میدوید هر دو باهم رسیدیم
ته. تولو خدا بزار اول من برمممم
ا/ت. نه مننننن برممممم
ته. اصلا بیا باهم بریم
یدونه با پشت دستم زدم رو صورتش و با یه لگد انداختمش بیرون و در پشتش قفل کردم
تهیونگی که ویندوزش تازه بالا اومده بود گفت
ته. خیلی خری
ا/ت. خواهش بابا آموزگارم تو بودی
ته. گممممممم شوووو زود باششش
منم سریع یه دوش گرفتم و اومدم بیرون داشتم لباس میپوشیدم که تهیونگ از پشت در گفت اومدی بیرون
ا/ت. نه هنوز اونجام
ته. ای خوداااا
لباسام رو پوشیدم و اومدم بیرون که