عشق پیچیده
عشق پیچیده
پارت۴
تهیونگ: چی؟!
آت: منو دیروز توی یه مغازه دیدی؟
داشتم به تهیونگ میگفتم که بگو نه
تهیونگ: آها امممم اره دیروز دیدمت
وای خاااااک اشتباه منظورمو فهمید
آت: واقعا پس پسر دیروزی تو بودی؟!
تهیونگ: اوهوم خب من باید برم
آت: باشه
از دست تهیونگ گرفتم و کشیدمش بیرون
جیمین: ته گفتم که بگی ندیدیش
تهیونگ: خوب تو یجوری میگفتی که انگار می خواستی بگم ارهههه و ماجرای این چی بودددد؟؟
همه ی ماجرا رو برای ته تعریف کردم
ویو ات:
باورم نمیشد پس این همون پسره که من بهش حس دارم خوشحالم که پیداش کردم
ولی اون معروفه من نمیتونم دوسش داشته باشم
فکر کنم بهتره فقط باهاش دوست بمونم
تا کلاس بعدی بهتره برم یچی بخورم
کیکمو در آوردم که بخورم
چند تا از دخترا پیشم اومدن
دختره: آت میگم پیششون نشسته بودی چه حسی داشت ؟ چرا پیشت نشستن؟
آت: نمیدونم
دختره: پس میتونی به جیمین بگی که پیش منم بشینه؟!!
آت: چرا باید بگم؟
دختره: عه بگو دیگه جبران میکنم این کارتم بهش بده
کارتو گرفتم و اونا رفتن
هه فکر میکنن من مدیر هماهنگی شونم اخههههه
کارتو انداختم توی اشغال و رفتم سر کلاس بعدی
پارت۴
تهیونگ: چی؟!
آت: منو دیروز توی یه مغازه دیدی؟
داشتم به تهیونگ میگفتم که بگو نه
تهیونگ: آها امممم اره دیروز دیدمت
وای خاااااک اشتباه منظورمو فهمید
آت: واقعا پس پسر دیروزی تو بودی؟!
تهیونگ: اوهوم خب من باید برم
آت: باشه
از دست تهیونگ گرفتم و کشیدمش بیرون
جیمین: ته گفتم که بگی ندیدیش
تهیونگ: خوب تو یجوری میگفتی که انگار می خواستی بگم ارهههه و ماجرای این چی بودددد؟؟
همه ی ماجرا رو برای ته تعریف کردم
ویو ات:
باورم نمیشد پس این همون پسره که من بهش حس دارم خوشحالم که پیداش کردم
ولی اون معروفه من نمیتونم دوسش داشته باشم
فکر کنم بهتره فقط باهاش دوست بمونم
تا کلاس بعدی بهتره برم یچی بخورم
کیکمو در آوردم که بخورم
چند تا از دخترا پیشم اومدن
دختره: آت میگم پیششون نشسته بودی چه حسی داشت ؟ چرا پیشت نشستن؟
آت: نمیدونم
دختره: پس میتونی به جیمین بگی که پیش منم بشینه؟!!
آت: چرا باید بگم؟
دختره: عه بگو دیگه جبران میکنم این کارتم بهش بده
کارتو گرفتم و اونا رفتن
هه فکر میکنن من مدیر هماهنگی شونم اخههههه
کارتو انداختم توی اشغال و رفتم سر کلاس بعدی
۵.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.