فرشته من. part 7
(راستی بچا این روز کوک قراره برگرده)
یه نفر از پشت اومد دستمو گرفت و برد توی ماشین و سیاهی
سه ساعت بعد
بهوش اومدم دیدم دستام از پشت به صندلی بستس و توی یه اتاق خیلی تاریکم که متوجه صدای کفشای یه نفر که داره بهم نزدیک میشه شدم خیلی ترسیده بودم.
اون برق اتاق و روشن کرد و با دیدنش رفتم تو شک.
اره اون سول بود
اومد نزدیکمو چاقوشو گذاشت زیر گلوم .
سول:میبینم خیلی ترسیدی خانوم خانوما
ا.ت:داری چیکار میکنی من چرا اینجام
سول:هیسسسس چیزی نیس فقط قراره ۵۰تا شلاق بخوری
رفتو یه شلاق اورد و شروع کرد به زدنم
ا.ت:اییییی....ن....نکن....خواه...ش می....کنم
سول:خفه شو باید تاوان پس بدی
ا.ت:تاوان چیو
سول:تاوان گریه های اون شب منو
ا.ت:خواه...ش .....میکنم...ول...م.....ک...کن
ویو جیمین
منو ته داشتیم فیلم میدیدیم که گوشیم زنگ خورد رفتم ببینم کیه دیدم ا.ته جواب دادم
مکالمه جیمین و ا.ت:
جیمین:سلام ا.ت جون خوبی
سول:من ا.ت نیستم
صداش با صدای ا.ت فرق میکرد تازه خودشم گف ا.ت نیس
جیمین:تو کی هستی ا.ت کجاس که تو داری با گوشیش زنگ میزنی
سول:به همین راحتی فراموشم کردی؟
جیمین:ت....تو....جانگ...س.....سولی؟
سول:چه عجب بالاخره شناختیم
جیمین:ا.ت کجاس حالش خوبه؟
سول:اره خوبه پیشه منه
جیمین:تو کجایی
سول:الان ادرسشو برات میفرستم باید تا یک ساعت دیگ کوک اینجا باشه وگرنه ا.ت میمیره
جیمین:بهش اسیب نزن خودم میام
سول:تورو میخوام چیکار من کوکو میخوام
جیمین:هوفففف باشه
پایان مکالمه
تق تق تق
رفتم درو باز کردم جونگکوک بود
جیمین:سلام کوک
کوک:سلام
جیمین:باید یه چیزی بت بگم
کوک:میشنوم
قضیه رو کامل براش تعریف کردم
کوک:الان حالش خوبه؟(نگران)
جیمین:به گفته سول اره
ویو کوک
خیلی نگرانش بودم بدون هدر دادن وقتم رفتم به ادرسی که سول فرستاد
نیم ساعت بعد
رسیدم به در خونه در زدمو یه نفر درو باز کرد ولی چون پشت در بود نتونستم ببینمش بیخیالش شدمو رفتم به اتاقی که ا.ت توش بود.
بدون در زدن وارد اتاق شدم که یهو...
حمایتا بهتر شده پس فیکو ادامه میدم ولی لطفا کمترش نکنین حمایتاتونو چون میدونین که من با خوندن و دیدن لایک و کامنتاتون انرژی میگیرم که پارتای بیشتری بزارم
یه نفر از پشت اومد دستمو گرفت و برد توی ماشین و سیاهی
سه ساعت بعد
بهوش اومدم دیدم دستام از پشت به صندلی بستس و توی یه اتاق خیلی تاریکم که متوجه صدای کفشای یه نفر که داره بهم نزدیک میشه شدم خیلی ترسیده بودم.
اون برق اتاق و روشن کرد و با دیدنش رفتم تو شک.
اره اون سول بود
اومد نزدیکمو چاقوشو گذاشت زیر گلوم .
سول:میبینم خیلی ترسیدی خانوم خانوما
ا.ت:داری چیکار میکنی من چرا اینجام
سول:هیسسسس چیزی نیس فقط قراره ۵۰تا شلاق بخوری
رفتو یه شلاق اورد و شروع کرد به زدنم
ا.ت:اییییی....ن....نکن....خواه...ش می....کنم
سول:خفه شو باید تاوان پس بدی
ا.ت:تاوان چیو
سول:تاوان گریه های اون شب منو
ا.ت:خواه...ش .....میکنم...ول...م.....ک...کن
ویو جیمین
منو ته داشتیم فیلم میدیدیم که گوشیم زنگ خورد رفتم ببینم کیه دیدم ا.ته جواب دادم
مکالمه جیمین و ا.ت:
جیمین:سلام ا.ت جون خوبی
سول:من ا.ت نیستم
صداش با صدای ا.ت فرق میکرد تازه خودشم گف ا.ت نیس
جیمین:تو کی هستی ا.ت کجاس که تو داری با گوشیش زنگ میزنی
سول:به همین راحتی فراموشم کردی؟
جیمین:ت....تو....جانگ...س.....سولی؟
سول:چه عجب بالاخره شناختیم
جیمین:ا.ت کجاس حالش خوبه؟
سول:اره خوبه پیشه منه
جیمین:تو کجایی
سول:الان ادرسشو برات میفرستم باید تا یک ساعت دیگ کوک اینجا باشه وگرنه ا.ت میمیره
جیمین:بهش اسیب نزن خودم میام
سول:تورو میخوام چیکار من کوکو میخوام
جیمین:هوفففف باشه
پایان مکالمه
تق تق تق
رفتم درو باز کردم جونگکوک بود
جیمین:سلام کوک
کوک:سلام
جیمین:باید یه چیزی بت بگم
کوک:میشنوم
قضیه رو کامل براش تعریف کردم
کوک:الان حالش خوبه؟(نگران)
جیمین:به گفته سول اره
ویو کوک
خیلی نگرانش بودم بدون هدر دادن وقتم رفتم به ادرسی که سول فرستاد
نیم ساعت بعد
رسیدم به در خونه در زدمو یه نفر درو باز کرد ولی چون پشت در بود نتونستم ببینمش بیخیالش شدمو رفتم به اتاقی که ا.ت توش بود.
بدون در زدن وارد اتاق شدم که یهو...
حمایتا بهتر شده پس فیکو ادامه میدم ولی لطفا کمترش نکنین حمایتاتونو چون میدونین که من با خوندن و دیدن لایک و کامنتاتون انرژی میگیرم که پارتای بیشتری بزارم
۵.۱k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.