بی رحم
#بی_رحم
par 10
_ اتفاقا میتونم خوبم میتونم
یکم تن صداش رو پایین تر اورد
تمام کارای چند سال پیشت رو جبران میکنم
تمومشو به بترین شکل فکردی من هنوز اون جیمین ساده ی چند سال پیشم
تازه به حرف پدرم رسیدم که میگفت اون دختر فقط قراره باهات بازی کنه و بعدشم قراره بزاره بره
چقدر ساده بودم که گول موجودی مثل تو رو خوردم
ولی میدونی چیه باز قرار نیست منو گول بزنی چون اون جیمین خیلی وقته مرده و قرارم نیست دوباره بگرده
فعلا این حرفام رو فقط به اخطار نگه دار
اما اگه به حرفایی که گفتم عمل نکنی یا فکر مخالفت یا بد تر از اون بخوای منو گول بزنی همه چیزت رو ازت میگیرم
اون موقع هست که کاری میکنم به پام بیوفتی حتی به خانوادت هم رحم نمیکنم
همه چیزت رو ازت میگیرم مین یوری و خانواده ی مین رو به کل نابود میکنم
با جمله ی اخرش پزخندی زد و ادامه داد به نفعته به حرفام و خواسته هام عمل کنی
خب من فعلا میرم فردا توی شرکت منتظرتم
بعدم روشو ازم گرفت و با قدمایی از اتاق مطالعه خارج شد
با خروجش اون بعض لعنتیم شکست قطرات اشک از چشمام جاری شدن
چرا اخرش باید اینطوری میشد
اشکام فقط میریخت بلاخره اون بغض لعنتی که چندین سال بود روی قلوم سنگینی میکرد شکست فقط ساعت ها نشیتم و اشک ریختم که شاید یکم اروم بگیرم
هنوز یه چیزی خیلی ازارام میداد
من هنوز اونو دوست داشتم
من احمق هنوز عاشقش بودم
هیچ راهی نداشتم هر راهی رو انتخاب ن
میکردم اخرش خانوادم رو نابود میکردم
یادمه پنج سال میش دقیقا پدر جیمین منو همینطور تحدید کرد اون گفت اگه جیمین رو رها نکنی کل خانوادت رو با خاک یکسان میکنم
خانواده ی مین رو تک تک میکشم یه قتل زنجیره ای راه مینداختم
اخه چطور میتونستم اون موقع حرفشو نادیده بگیرم خوب میدونستم اونا مافیا بودن و همچین کاری ازشون بعید نبود
اما الا قیقا جیمین بود که منو اینطوری تحدید کرده بود
اما چرا چه هدفی داره میخواد منو از اینی که هستم شکسته تر کنه
یادمه همون موقع پدر جیمین همین حرف رو بهم زد
عشق ادمو ضعیف میکنه و برای ادم نقطه ضعف ایجاد میکنه
نمیزارم پسرم به ادم ضعیفی تبدیل شه
شده هر کاری میکنم اما نمیزارم اون عاشق ادمی مثل تو باشه
اون دقیقا همون کاری که میخواست رو انجام داد
و پسرش رو تبدیا به یه هیولا کرد
هیولایی که توی نگاهش به غیر از کینه و انتقام چیزی دیگه ای دیده نمیشد
شاید ساعت ها بود که اون که فقط گریه میکرد و با خودم دنبال یه تصمیم درست بودم
اما هیچ چیزی نبود هر کاری میکردم تحش خانوادم رو نابود میکردم
از امون اولم نباید عاشق جیمین میشدم
نباید عشق با یه مافیا رو شروع میکردم
اخرشم قرار بود اینطوری شه
کسی که قرار بود نابود بشه من بودم
شرط پارت بعد
۳۰ تا کامنت
همگی کامنت بزارید
par 10
_ اتفاقا میتونم خوبم میتونم
یکم تن صداش رو پایین تر اورد
تمام کارای چند سال پیشت رو جبران میکنم
تمومشو به بترین شکل فکردی من هنوز اون جیمین ساده ی چند سال پیشم
تازه به حرف پدرم رسیدم که میگفت اون دختر فقط قراره باهات بازی کنه و بعدشم قراره بزاره بره
چقدر ساده بودم که گول موجودی مثل تو رو خوردم
ولی میدونی چیه باز قرار نیست منو گول بزنی چون اون جیمین خیلی وقته مرده و قرارم نیست دوباره بگرده
فعلا این حرفام رو فقط به اخطار نگه دار
اما اگه به حرفایی که گفتم عمل نکنی یا فکر مخالفت یا بد تر از اون بخوای منو گول بزنی همه چیزت رو ازت میگیرم
اون موقع هست که کاری میکنم به پام بیوفتی حتی به خانوادت هم رحم نمیکنم
همه چیزت رو ازت میگیرم مین یوری و خانواده ی مین رو به کل نابود میکنم
با جمله ی اخرش پزخندی زد و ادامه داد به نفعته به حرفام و خواسته هام عمل کنی
خب من فعلا میرم فردا توی شرکت منتظرتم
بعدم روشو ازم گرفت و با قدمایی از اتاق مطالعه خارج شد
با خروجش اون بعض لعنتیم شکست قطرات اشک از چشمام جاری شدن
چرا اخرش باید اینطوری میشد
اشکام فقط میریخت بلاخره اون بغض لعنتی که چندین سال بود روی قلوم سنگینی میکرد شکست فقط ساعت ها نشیتم و اشک ریختم که شاید یکم اروم بگیرم
هنوز یه چیزی خیلی ازارام میداد
من هنوز اونو دوست داشتم
من احمق هنوز عاشقش بودم
هیچ راهی نداشتم هر راهی رو انتخاب ن
میکردم اخرش خانوادم رو نابود میکردم
یادمه پنج سال میش دقیقا پدر جیمین منو همینطور تحدید کرد اون گفت اگه جیمین رو رها نکنی کل خانوادت رو با خاک یکسان میکنم
خانواده ی مین رو تک تک میکشم یه قتل زنجیره ای راه مینداختم
اخه چطور میتونستم اون موقع حرفشو نادیده بگیرم خوب میدونستم اونا مافیا بودن و همچین کاری ازشون بعید نبود
اما الا قیقا جیمین بود که منو اینطوری تحدید کرده بود
اما چرا چه هدفی داره میخواد منو از اینی که هستم شکسته تر کنه
یادمه همون موقع پدر جیمین همین حرف رو بهم زد
عشق ادمو ضعیف میکنه و برای ادم نقطه ضعف ایجاد میکنه
نمیزارم پسرم به ادم ضعیفی تبدیل شه
شده هر کاری میکنم اما نمیزارم اون عاشق ادمی مثل تو باشه
اون دقیقا همون کاری که میخواست رو انجام داد
و پسرش رو تبدیا به یه هیولا کرد
هیولایی که توی نگاهش به غیر از کینه و انتقام چیزی دیگه ای دیده نمیشد
شاید ساعت ها بود که اون که فقط گریه میکرد و با خودم دنبال یه تصمیم درست بودم
اما هیچ چیزی نبود هر کاری میکردم تحش خانوادم رو نابود میکردم
از امون اولم نباید عاشق جیمین میشدم
نباید عشق با یه مافیا رو شروع میکردم
اخرشم قرار بود اینطوری شه
کسی که قرار بود نابود بشه من بودم
شرط پارت بعد
۳۰ تا کامنت
همگی کامنت بزارید
۱۲.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.