پارت شونزده
کوک:یادم رفت به داداشت بگم نوشابه بگیر
ت:عه ترسیدم
شوگا:گشنه
جیمین:قلبم اومد تو دهنم بخدا
لی میونگ:من خودم نوشابه دارم
کوک:عالییی
جیمین:من و شوگا میریم یه بسته ی کوچیک رو بدیم
لی میونگ:منم میام
کوک:عه خوب صبر کنید منم بیام
ت:اگه اینجوریه منم میام ها من بودم که شما رو از دست پلیس نجات دادم
کوک:خوب باشه من نمیرم شما برید بیاید منو مایاعم میریم بیرون
ت:عه باشه
کوک:لباساتو پوشیدی
ت:اره
دارید میرید که پات لیز میخوره و میوفتی تو استخر
ت:عبهه کبکمم کغننن شنابب بلند نیستنممم
(عه کمکم کن شنا بلد نیستم)
کوک:اومدم
میپره تو اب
ت:ممنونم
کوک:نمیبخمشت
ت:چرا
کوک:این لباسمو دوست داشتم
ت:عه ببخشید ولی دست خودم نبود
کوک:مهم نیست برو داخل
ت:خوب الان چیکار کنیم تو هم لباس نداری برینم نمیتونیم بریم
کوک:برام اول شیرموز درست کن برام
ت:عه زشته خونه ی مردم
کوک:نه بابا از خواهرم صمیمی تریم
ت:خوب تعریف کن تا من دارم درست میکنم اها راستی ادرس بده از کجا بردارم
کوک:از اون کشو
اره وقتی بچه بودیم من شوگا جیمین و لی میونگ باهم بودیم مثل مامان ازمون مراقبت میکرد از اون موقع تا الان پیش اون بودم
ت:ببخشید اگه دستو پا چلفتی ام
کوک:تو داستان تو تعریف نکردی
ت:من وقتی بچه بودم بابام به مامانم خیانت کرد و رفت منو مامانم با تهیونگ بودیم ولی وقتی 14 سالم شد مامانم رفت منو تهیونگ چهار ساله باهمیم
کوک:الان چند سالته
ت:هیجده
ت:داستان تو تعریف کن
کوک:من وقتی بچه بودم با جیمین شوگا لی میونگ اشنا شدم راجب خوانوادمم که مامانم با من دعوا کرد و از خونه فرار کردم
ت:عه
ت:راستی زنگ بزنم تهیونگ
کوک:اره
ت:الو تهیونگ
تهیونگ:الو
شرط
⁶لایک
⁷کامنت
ت:عه ترسیدم
شوگا:گشنه
جیمین:قلبم اومد تو دهنم بخدا
لی میونگ:من خودم نوشابه دارم
کوک:عالییی
جیمین:من و شوگا میریم یه بسته ی کوچیک رو بدیم
لی میونگ:منم میام
کوک:عه خوب صبر کنید منم بیام
ت:اگه اینجوریه منم میام ها من بودم که شما رو از دست پلیس نجات دادم
کوک:خوب باشه من نمیرم شما برید بیاید منو مایاعم میریم بیرون
ت:عه باشه
کوک:لباساتو پوشیدی
ت:اره
دارید میرید که پات لیز میخوره و میوفتی تو استخر
ت:عبهه کبکمم کغننن شنابب بلند نیستنممم
(عه کمکم کن شنا بلد نیستم)
کوک:اومدم
میپره تو اب
ت:ممنونم
کوک:نمیبخمشت
ت:چرا
کوک:این لباسمو دوست داشتم
ت:عه ببخشید ولی دست خودم نبود
کوک:مهم نیست برو داخل
ت:خوب الان چیکار کنیم تو هم لباس نداری برینم نمیتونیم بریم
کوک:برام اول شیرموز درست کن برام
ت:عه زشته خونه ی مردم
کوک:نه بابا از خواهرم صمیمی تریم
ت:خوب تعریف کن تا من دارم درست میکنم اها راستی ادرس بده از کجا بردارم
کوک:از اون کشو
اره وقتی بچه بودیم من شوگا جیمین و لی میونگ باهم بودیم مثل مامان ازمون مراقبت میکرد از اون موقع تا الان پیش اون بودم
ت:ببخشید اگه دستو پا چلفتی ام
کوک:تو داستان تو تعریف نکردی
ت:من وقتی بچه بودم بابام به مامانم خیانت کرد و رفت منو مامانم با تهیونگ بودیم ولی وقتی 14 سالم شد مامانم رفت منو تهیونگ چهار ساله باهمیم
کوک:الان چند سالته
ت:هیجده
ت:داستان تو تعریف کن
کوک:من وقتی بچه بودم با جیمین شوگا لی میونگ اشنا شدم راجب خوانوادمم که مامانم با من دعوا کرد و از خونه فرار کردم
ت:عه
ت:راستی زنگ بزنم تهیونگ
کوک:اره
ت:الو تهیونگ
تهیونگ:الو
شرط
⁶لایک
⁷کامنت
۴.۵k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.