کوک منp24

کوک: بریم
ات: اره
ات ویو
باهم از عمارت رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
۴ دقیقه بعد
کوک: رسیدیم
من پیاده شدم و کوک هم ماشینو پارک کرد و پیاده شد و با هم رفتیم داخل شهربازی
ات: واووووو
کوک: (خنده)
ات: خنده داره؟
کوک: اره
میا از اون دور
میا: اتتتتتتتت
ات: کوک
کوک: بله
ات:میا و تهیونگ اونجان
کوک: بریم
رفتیم پیش میا و تهیونگ و میا گفت
میا: ات (اروم که فقط خود ات بفهمه)
ات: بله(اروم)
میا: به نظرت بریم اتاق فرار(اروم)
ات: نمیدونم میترسم برا بچم خوب نباشه(اروم)
میا: نه اشکال نداره
ات: خب....ب..باشه
ات: کوک
کوک:بله
ات: میشه بریم اتاق فرار
کوک: نه
ات: چرا
کوک: برای بچه خوب نیست
ات: من که از اینا نمی‌ترسم و اگه ترسیدم چشمامو می‌بندم
کوک: ولی
ات: ولی نداریم، بریم؟
کوک: باش
میا: تهیونگ میشه ما هم بریم
وی: باشه عزیزم
کوک: خب پس بیاین بریم
ات ویو
همگی رفتیم به سمت اتاق فرار و کوک رفت تا بلیط بگیره
بعد چند دقیقه اومد
کوک: بریم
وی: باش
..................
ادامه دارد

بچه ها این چند روز بخاطر سر درد شدید رفتم بیمارستان و حالم خوب نیست برای همین این چند روز فعالیت نداشتم💙💜