استایل ا.ت و شوگا رو گذاشتم
♧گل خار دار♧
✧فصل دوم ✧★③P★
______________________
بعد صبونه میزو جمع کردم البته ا.ت هم کمک کرد مطمئن بودم ا.ت امروز حاش از قبلا بدتره خیلی بی جون و رنگ پریده تر بود شاید ب خاطر اینه ک امروز میخواد قبر پدرو مادرشو ببینه و چون مامانم دکتره منم ی چیزایی بلدم پس رفتم ی نگاهی بهش بکنم ا.ت رو مبل نشسته بود رفتم براید استایل بلندش کردم و بردمش رو تخت بعد دستمو گذاشتم رو صورتش یا ببینم تب داره یا ن یکم داغ بود بلندش کردم و بردمش حموم و گفتم
×ا.ت برو حموم تا سرحال شی
+...... باش(سرد و بیحال) و بعد درو بست منم حموم کردم (30 مین بود) حولمو پوشیدم و از حموم اومدم بیرون و سریع رفتم تو اتاق و ی لباس راحت پوشیدم وقتی اومدم بیرون ساعت 2 بود و یونگی ناهارو چیده بود رفتم نشستم و شروع ب خوردن ناهار کردیم
×راستی ا.ت اممروز ساعت 4 خالت میاد دنبالمون وقتی حموم بودی بهم زنگ زد
+باش
×ا.ت میخوای یکم بخوابی ب نظر بیحالی
+ن... نه من خوبم
×باش ولی امروز خیلی خسته و بیحالی
+... اوم؟!
×عب نداره وقتی غذا رو خوردیم میزو جمع کردیم ا.ت هنوز موهاش خیس بود و داشت با حوله خشکش میکرد ولی چون موهاش بلند بود نمیتونست خپب شونش کنه اومدم پشتش و شونه رو ازش گرفتم و ا.ت گذاشتم رو تخت و موهاشو شونه کردم بعد چند مین کارم تموم شد ک دیدم ا.ت خوابش برده وای خداا پیشی کیوت روش پتو کشیدم و از اتاق رفتم بیرون
(پرش زمانی ساعت 3)
رفتم تو اتاق ا.ت واقعا مثل فرشته بود اروم رو تخت نشستم و صداش کردم
×ا.ت پاشو (موهاشو ناز میکرد)
+اوممم
×پاشو پیشی خابالو
+ن میخوام بخوابم (خابالو)
×پاشو ی ساعت دیگه میریمااا
+اووومم... ا.ت بلند شد و رفت دستشویی وقتی اومد موهاش یکم ب هم ریخته بود دوباره شونه رو برداشتم و موهاشو شونه کردم وقتی کارم تموم شد رفتم ی کیف کوچیک برداشتم و چند تا لباس و وسایل دیگه گذاشتم ا.ت هم یکم وسیله و لباس تو ی کیف گذاشت و رفت لباسشو تو اتاق عوض کرد ی لباس سیاه (عکسشو میزارم) منم ی لباس سیاه پوشیدم (عکس اینم میزارم) و یکم ب خودم عطر زدم ا.ت هم ی آرایش ساده کرد و ی عطر خودشو زد ساعت 3:45 از خونه زدیم بیرون و منتظر خاله ا.ت شدیم
✧فصل دوم ✧★③P★
______________________
بعد صبونه میزو جمع کردم البته ا.ت هم کمک کرد مطمئن بودم ا.ت امروز حاش از قبلا بدتره خیلی بی جون و رنگ پریده تر بود شاید ب خاطر اینه ک امروز میخواد قبر پدرو مادرشو ببینه و چون مامانم دکتره منم ی چیزایی بلدم پس رفتم ی نگاهی بهش بکنم ا.ت رو مبل نشسته بود رفتم براید استایل بلندش کردم و بردمش رو تخت بعد دستمو گذاشتم رو صورتش یا ببینم تب داره یا ن یکم داغ بود بلندش کردم و بردمش حموم و گفتم
×ا.ت برو حموم تا سرحال شی
+...... باش(سرد و بیحال) و بعد درو بست منم حموم کردم (30 مین بود) حولمو پوشیدم و از حموم اومدم بیرون و سریع رفتم تو اتاق و ی لباس راحت پوشیدم وقتی اومدم بیرون ساعت 2 بود و یونگی ناهارو چیده بود رفتم نشستم و شروع ب خوردن ناهار کردیم
×راستی ا.ت اممروز ساعت 4 خالت میاد دنبالمون وقتی حموم بودی بهم زنگ زد
+باش
×ا.ت میخوای یکم بخوابی ب نظر بیحالی
+ن... نه من خوبم
×باش ولی امروز خیلی خسته و بیحالی
+... اوم؟!
×عب نداره وقتی غذا رو خوردیم میزو جمع کردیم ا.ت هنوز موهاش خیس بود و داشت با حوله خشکش میکرد ولی چون موهاش بلند بود نمیتونست خپب شونش کنه اومدم پشتش و شونه رو ازش گرفتم و ا.ت گذاشتم رو تخت و موهاشو شونه کردم بعد چند مین کارم تموم شد ک دیدم ا.ت خوابش برده وای خداا پیشی کیوت روش پتو کشیدم و از اتاق رفتم بیرون
(پرش زمانی ساعت 3)
رفتم تو اتاق ا.ت واقعا مثل فرشته بود اروم رو تخت نشستم و صداش کردم
×ا.ت پاشو (موهاشو ناز میکرد)
+اوممم
×پاشو پیشی خابالو
+ن میخوام بخوابم (خابالو)
×پاشو ی ساعت دیگه میریمااا
+اووومم... ا.ت بلند شد و رفت دستشویی وقتی اومد موهاش یکم ب هم ریخته بود دوباره شونه رو برداشتم و موهاشو شونه کردم وقتی کارم تموم شد رفتم ی کیف کوچیک برداشتم و چند تا لباس و وسایل دیگه گذاشتم ا.ت هم یکم وسیله و لباس تو ی کیف گذاشت و رفت لباسشو تو اتاق عوض کرد ی لباس سیاه (عکسشو میزارم) منم ی لباس سیاه پوشیدم (عکس اینم میزارم) و یکم ب خودم عطر زدم ا.ت هم ی آرایش ساده کرد و ی عطر خودشو زد ساعت 3:45 از خونه زدیم بیرون و منتظر خاله ا.ت شدیم
۵.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.