وقتی قهر میکنین
پارت ۲
شوگا: داشتم از پله ها میرفتم که از پشتم صدای افتادن شنیدم*
رونا: آآآآآآییییی جیغ*یونگیییییی
شوگا: رونا؟!
رونا: یونگی؟.....بچه رو حس نمیکنم!
شوگا: چیی؟!
** بیمارستان**
شوگا:دکتر چیشد؟
دکتر: متاسفانه بچتون هشت ماهه بدنیا اومد و الانم تو دستگاهه
شوگا: بچه گریه کرد؟
دکتر: بله...میتونید برید خانومتون رو ببینید
**
شوگا: رونا؟..(با بغض) خوبیی؟...(بغضش شکست)....من..واقعا..معذرت..میخوام..نمیخواستم..اینطوری بشه...خواهش..میکنم
رونا:( با گریه ی شوگا گریم گرفت) باشه..باشه تو فقط گریه نکن
شوگا بغلم کرد*...مگه بچه باید حتما نه ماهه بدنیا بیاد...حالا دوهفته قبل از بدنیا اومدن بدنیا بیاد میمیره؟!
راوی
و به این ترتیب صاحب یه پسر کوچولو کیوت شدن
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شوگا: داشتم از پله ها میرفتم که از پشتم صدای افتادن شنیدم*
رونا: آآآآآآییییی جیغ*یونگیییییی
شوگا: رونا؟!
رونا: یونگی؟.....بچه رو حس نمیکنم!
شوگا: چیی؟!
** بیمارستان**
شوگا:دکتر چیشد؟
دکتر: متاسفانه بچتون هشت ماهه بدنیا اومد و الانم تو دستگاهه
شوگا: بچه گریه کرد؟
دکتر: بله...میتونید برید خانومتون رو ببینید
**
شوگا: رونا؟..(با بغض) خوبیی؟...(بغضش شکست)....من..واقعا..معذرت..میخوام..نمیخواستم..اینطوری بشه...خواهش..میکنم
رونا:( با گریه ی شوگا گریم گرفت) باشه..باشه تو فقط گریه نکن
شوگا بغلم کرد*...مگه بچه باید حتما نه ماهه بدنیا بیاد...حالا دوهفته قبل از بدنیا اومدن بدنیا بیاد میمیره؟!
راوی
و به این ترتیب صاحب یه پسر کوچولو کیوت شدن
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۱۲.۴k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.