میهمانم ڪن در لحظه هایے ڪه ڪنارت آرام و قرار ندارد دل بے تابم ، برق چشمانت نگاهم را به سڪوت وا داشته لب هایم منتظرند ڪه ببوسند لب هایے را ڪه از انها عشق روییده است من بے تاب آغوشت هستم بیا و مرا بغل باش...