فیک کوک (پرستار بچه) پارت 9
وقتی کوک رو دیدم خیلی خجالت کشیدم سرم رو انداختن پایین زود رفتم کیم دو رو گذاشتم تو اتاقش و برگشتم کوک هنوز همونجا وایساده بود گفتم: کوک معذرت میخوام که زود قضاوت کردم منو میبخشی؟
کوک:شرط داره
لیا: چه شرطی؟
کوک : امشب باهام میخوابیو منو راضی میکنی تا ببخش من
لیا: اما... اما چجوری راضیت کنم
کوک: با یه بچه
لیا:چییی
کوک: گفتم با یه بچه (کشیده کشیده صحبت میکرد)
لیا: اما من ***
کوک: اوکی میدونم بار اولته ولی من 25 سالمه و دلم میخواد بچه داشته باشم
لیا: مگه زیاده؟
کوک: برا منی کی میخوام 4تا 6 تا بچه داشته باشم زیاده؟
لیا: چه خبرهههههه
کوک: (پوزخند) 😏
دستم رو کشید و برد تو اتاق....
نویسنده: بیشتر از این نمیگم پیچم سانسور میشه
صبح:
دلم خیلی درد میکنه حالم بدهه
لیا: اییییی دلمممم
کوک:(خواب الود) چی شده
لیا: دلم درد میکنه
کوک: خوب عادیه اولین بارته
لیا :اییی
کوک رفت بیرون و چند مین بعد با کیسه اب گرم اومد تو لباسم رو داد بالا و رو شکمم کیسه اب گرم گذاشت
یکم بهتر شدم یدفعه منو محکم کشید سمت خودش و بغلم کرد
خیلی ناز خوابیده بود🥺
کوک:شرط داره
لیا: چه شرطی؟
کوک : امشب باهام میخوابیو منو راضی میکنی تا ببخش من
لیا: اما... اما چجوری راضیت کنم
کوک: با یه بچه
لیا:چییی
کوک: گفتم با یه بچه (کشیده کشیده صحبت میکرد)
لیا: اما من ***
کوک: اوکی میدونم بار اولته ولی من 25 سالمه و دلم میخواد بچه داشته باشم
لیا: مگه زیاده؟
کوک: برا منی کی میخوام 4تا 6 تا بچه داشته باشم زیاده؟
لیا: چه خبرهههههه
کوک: (پوزخند) 😏
دستم رو کشید و برد تو اتاق....
نویسنده: بیشتر از این نمیگم پیچم سانسور میشه
صبح:
دلم خیلی درد میکنه حالم بدهه
لیا: اییییی دلمممم
کوک:(خواب الود) چی شده
لیا: دلم درد میکنه
کوک: خوب عادیه اولین بارته
لیا :اییی
کوک رفت بیرون و چند مین بعد با کیسه اب گرم اومد تو لباسم رو داد بالا و رو شکمم کیسه اب گرم گذاشت
یکم بهتر شدم یدفعه منو محکم کشید سمت خودش و بغلم کرد
خیلی ناز خوابیده بود🥺
۱۱۰.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.