part 29
part 29
جونکوک
تمام مدت که پارک جیمین داشت حرف میزد داشتم به این فکر میکردم که اگه با پارک جیمین بتونم اون نیسانگو بگیرم اونجوری از تو طرف اون عوضی زمین میخوره
جیمین: خوب نظرت چیه
جونکوک: باشه پس از همین امروز کارو شروع کن منم دنبالش میگردم و توهم اون نیسانگو پیدا کن اگه تونستی پیداش کنی که خوبه اگه نتونستی پس شراکت کنسله
جیمین: باشه پس من از برم کارو شروع کنم امشبم بیا شرکت من میخوام همه چیزو نشونت بدم که چجوری اون نیسانگو بگیریم
جونکوک: امشب نمیشه فردا شب
جیمین: وقت نداریم من میخوام زود پیداش کنم
جونکوک: گفتم نمیشه
جیمین: اونوقت چرا نمیشه
جونکوک: میخوام برم دیدنه یکی از دوستام
جیمین: باشه پس فردا شب میبینمت
خانم کو
تمام مدت پشته در و ایستاده بودم و داشتم به حرفای رئیس و پارک جیمین گوش میدادم باید زود برم به رئیس نیسانگ بگم زود از اونجا دور شدم و رفتم پیشه رئیس نیسانگ
جونکوک
پارک جیمین رفت منم به جه چانگ زنگ زدم که بیاد پیشم تا همیه کارا رو تا شب تموم کنیم چون به ات گفتم که شب میربرمش یه جای
ات
کله روز منتظر شب بودم بلخره شب شد خیلی خوشحال بودم آخه قراره جونکوک بیاد دنبالم خیلی ذوق داشتم رفتم دوش گرفتم و از حموم اومدم بیرون یونا هم اومد
یونا: چطور مطوری دوست عزیز من
ات: خیلی خوشحالم
یونا : نمیخوام بزنم تو ذوقت ولی تو که میدونی اون کیه ولی بازم میخوای باهاش باشی
ات: اره میدونم اون جئون جونکوکه و من اصلا مشکلی ندارم
یونا: باشه پس بیا تا برات لباس انتخاب کنم
ات: باشه
یونا یه لباس خیلی خوشگل با کفش های خوشگا برداشت و گفت که اونو بپوشم منم قبول کردم لباسه واقعا خوشگلی بود لباسمو پوشیدم و یونا ارایشم همینکه آماده شدم جونکوک پیام داد که جلوی هتل منتظرمه
جه چانگ: هی جونکوک بزار حداقل چند نفر از دور مراقبتون باشه خیلی خطرناکه
جونکوک: نمیخواد
جه چانگ: اما
جونکوک: ات داره میاد از اینجا برو
جه چانگ : باشه بابا رفتم
جونکوک
از ماشین پیاده شدم و ات اومد پیشم خیلی خوشگل شده بود مثله گل رز می موند
سفت بغلش کردم
اسلاید 2 لباس ات
اسلاید 3 کفشای ات
ادامه دارد ^^^^^^
جونکوک
تمام مدت که پارک جیمین داشت حرف میزد داشتم به این فکر میکردم که اگه با پارک جیمین بتونم اون نیسانگو بگیرم اونجوری از تو طرف اون عوضی زمین میخوره
جیمین: خوب نظرت چیه
جونکوک: باشه پس از همین امروز کارو شروع کن منم دنبالش میگردم و توهم اون نیسانگو پیدا کن اگه تونستی پیداش کنی که خوبه اگه نتونستی پس شراکت کنسله
جیمین: باشه پس من از برم کارو شروع کنم امشبم بیا شرکت من میخوام همه چیزو نشونت بدم که چجوری اون نیسانگو بگیریم
جونکوک: امشب نمیشه فردا شب
جیمین: وقت نداریم من میخوام زود پیداش کنم
جونکوک: گفتم نمیشه
جیمین: اونوقت چرا نمیشه
جونکوک: میخوام برم دیدنه یکی از دوستام
جیمین: باشه پس فردا شب میبینمت
خانم کو
تمام مدت پشته در و ایستاده بودم و داشتم به حرفای رئیس و پارک جیمین گوش میدادم باید زود برم به رئیس نیسانگ بگم زود از اونجا دور شدم و رفتم پیشه رئیس نیسانگ
جونکوک
پارک جیمین رفت منم به جه چانگ زنگ زدم که بیاد پیشم تا همیه کارا رو تا شب تموم کنیم چون به ات گفتم که شب میربرمش یه جای
ات
کله روز منتظر شب بودم بلخره شب شد خیلی خوشحال بودم آخه قراره جونکوک بیاد دنبالم خیلی ذوق داشتم رفتم دوش گرفتم و از حموم اومدم بیرون یونا هم اومد
یونا: چطور مطوری دوست عزیز من
ات: خیلی خوشحالم
یونا : نمیخوام بزنم تو ذوقت ولی تو که میدونی اون کیه ولی بازم میخوای باهاش باشی
ات: اره میدونم اون جئون جونکوکه و من اصلا مشکلی ندارم
یونا: باشه پس بیا تا برات لباس انتخاب کنم
ات: باشه
یونا یه لباس خیلی خوشگل با کفش های خوشگا برداشت و گفت که اونو بپوشم منم قبول کردم لباسه واقعا خوشگلی بود لباسمو پوشیدم و یونا ارایشم همینکه آماده شدم جونکوک پیام داد که جلوی هتل منتظرمه
جه چانگ: هی جونکوک بزار حداقل چند نفر از دور مراقبتون باشه خیلی خطرناکه
جونکوک: نمیخواد
جه چانگ: اما
جونکوک: ات داره میاد از اینجا برو
جه چانگ : باشه بابا رفتم
جونکوک
از ماشین پیاده شدم و ات اومد پیشم خیلی خوشگل شده بود مثله گل رز می موند
سفت بغلش کردم
اسلاید 2 لباس ات
اسلاید 3 کفشای ات
ادامه دارد ^^^^^^
۶.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.