وقتی برای اولین بار ملاقاتش کردی و..
ا.ت:خانم هان مشتاق دیدار (لبخند)
خانم هان:منم عزیزم..منم این چند روز مریض احوال بودم دلم لک زده بود تا ببینمت(لبخند)
ا.ت:خوشحالم که الان خوبید این روزا باید خیلی مواظب خودتون باشین آقای هانم همینطور
خانم هان:نترس اون چیزیش نمیشه
آقای هان:چرا چیزیم نمیشه؟منم آدمم مریض میشم مثل الان(سرفه)
خانم هان:سرفه الکی نکن مرد برو سر کارت همه مریض میشن دوباره خوب میشن
از دعوای قشنگشون خندت گرفت و اونا که متوجه این شدن همزمان خندیدن آقای هان با کیک و قهوه سمتت اومد با اولین قاشق از کیک طمع آشنایی توجهتو جلب کرد از خانم هان تشکر کردی و از خلوت خودتت لذت بردی تا با صدای آویزه بالای در توجهت جلب شد به شخصی که وارد میشه
میدونم کمه ولی لایکش کن تا پارت بعد نارنگی🌚
#چندپارتی
خانم هان:منم عزیزم..منم این چند روز مریض احوال بودم دلم لک زده بود تا ببینمت(لبخند)
ا.ت:خوشحالم که الان خوبید این روزا باید خیلی مواظب خودتون باشین آقای هانم همینطور
خانم هان:نترس اون چیزیش نمیشه
آقای هان:چرا چیزیم نمیشه؟منم آدمم مریض میشم مثل الان(سرفه)
خانم هان:سرفه الکی نکن مرد برو سر کارت همه مریض میشن دوباره خوب میشن
از دعوای قشنگشون خندت گرفت و اونا که متوجه این شدن همزمان خندیدن آقای هان با کیک و قهوه سمتت اومد با اولین قاشق از کیک طمع آشنایی توجهتو جلب کرد از خانم هان تشکر کردی و از خلوت خودتت لذت بردی تا با صدای آویزه بالای در توجهت جلب شد به شخصی که وارد میشه
میدونم کمه ولی لایکش کن تا پارت بعد نارنگی🌚
#چندپارتی
۴.۶k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.