ادامه ی پارت ۴۱ .......
ادامه ی پارت ۴۱ .......
_ من ...معذرت میخوام ات ...من واقعا معذرت میخوام ....راستش...
باشه باشه تمومش کن!
_ بَخشیدیم؟!
نه!
= ات ....
تهیونگ!
= میدونم از دست جونکوک ناراحتی ولی اون....هرچی نباشه شوهرته! ببخشش!
نمیتونم آخه.....
= ات تو واقعا فقط بخاطر اینکه اون نجاتت نداده و من نجاتت دادم از دستش ناراحتی؟! ات از خر شیطون بیا پایین ....آخه این بچه بازیا چیه!
الان داری طرف برادرت رو میگیری(یکم عصبانی )
* ات وایسا ببینم تو با شوهرت قهری؟(خنده)
دقیقا چیش خنده داره؟!(یکم عصبانی )
* آخه اینجوری که این پسر خوشگله میگه زیاد هم چیز مهمی نیست که بخاطرش با شوهرت قهر کردی،
چرا هست،
* ات تو از کی تاحالا اینقدر قهر میکنی؟!
آه(یکم موهاش رو بهم ریخت)باشه ...جونکوک میبَخشمِت!
_ واقعا؟! ....ممنون(ات رو بغل کرد )
باشه باشه ولم کن....
ادامه دارد......
_ من ...معذرت میخوام ات ...من واقعا معذرت میخوام ....راستش...
باشه باشه تمومش کن!
_ بَخشیدیم؟!
نه!
= ات ....
تهیونگ!
= میدونم از دست جونکوک ناراحتی ولی اون....هرچی نباشه شوهرته! ببخشش!
نمیتونم آخه.....
= ات تو واقعا فقط بخاطر اینکه اون نجاتت نداده و من نجاتت دادم از دستش ناراحتی؟! ات از خر شیطون بیا پایین ....آخه این بچه بازیا چیه!
الان داری طرف برادرت رو میگیری(یکم عصبانی )
* ات وایسا ببینم تو با شوهرت قهری؟(خنده)
دقیقا چیش خنده داره؟!(یکم عصبانی )
* آخه اینجوری که این پسر خوشگله میگه زیاد هم چیز مهمی نیست که بخاطرش با شوهرت قهر کردی،
چرا هست،
* ات تو از کی تاحالا اینقدر قهر میکنی؟!
آه(یکم موهاش رو بهم ریخت)باشه ...جونکوک میبَخشمِت!
_ واقعا؟! ....ممنون(ات رو بغل کرد )
باشه باشه ولم کن....
ادامه دارد......
۴.۳k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.