فیک my enemy از هیونلیکس

𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟺
هان بلافاصله بعد از خروج مربی دوید به سمت فلیکس و
داد زد

#فلیکس..؟ خوبییی؟؟؟؟

با دادی که هان زد همه ی توجه ها بهش جلب شد
مخصوصا لینو

خوبم..من میرم رختکن

حدود نیم ساعت بود فلیکس داخل رختکن داشت گریه میکرد و

تنها کسایی که داخل رختکن بودن هیونجین و فلیکس بودن

هان هم که بیرون وایساده بود و منتظر بود

(علامت هیونجین _ )

_لی فلیکس بودی.... درسته؟

فلیکس نیم نگاهی کرد و هیچی نگفت

هیونجین خم شد و چونه ی فلیکسو گرفت و گفت

_سعی نکن جایگاه منو بگیری..... من به هرحال ازت بهترم

فلیکس از جاش پاشد و با لحن تمسخر امیز گفت

الان فکر کردی چون بازی رو بردی از همه خفن تری؟ هه مسخرس
_هی بچه... حواست باشه داری با کی حرف میزنی

و بعدش هیونجین از اونجا رفت

فلیکس هم چند دقیقه بعد از اونجا رفت و با هان مواجه شد

بریم
#باش

فلیکس کل راهو داشت به امروز فکر میکرد گاهی هم هان ازش

سوال میپرسید و حرف میزدن بلاخره هان راهش جدا شد و

فلیکس رسید خونشون

و سمت اتاقش رفت تصمیم گرفت بخوابه و از این دنیا کمی دور بشه و بره تو دنیای خیالات


..........................................................
ببخشید دیر شدد
از ساعت چهاره هی دارم مینویسم میزارم باز اپلود نمیشه
فردا دوباره براتون پارت جدید میزارم اگر نشد یعنی مدرسم
کدوم مدیری وسط تابستون مدرسشو باز میکنه اخهههه
بایییییییییییییییییییییییییی❤