پارت ۲۷ (گزارش نکن)
بورام
سوار ماشین شدیم و رفتیم
خیلی خسته بودم من و جیمین پیاده شدیم و با لینا خداحافظی کردیم که جیمین گف کلیدشو گم کرده و نمیخاد به مامان باباش بگه که دیر برگشتیم گف میاد پیش من تا بهشون بگه که پیش من بود
جیمین
رفتیم داخل خونشون تاریک بود و هیچکس خونه نبود گف بریم داخل اتاق و رفتیم
جیمین:من خوابم میاد
بورام: خب منم
جیمین: عاممم
بورام: گشنته؟ چیزی میخای؟
جیمین: نه فقط تورو م..
بورام: چی؟
جیمین: هیچی فق خواستم بگم میخام اینجا بخوابم
بورام: ولی تو یه چیز دیگ گفته بودی
جیمین: نه اشتباه متوجه شدی
بورام: باشه
بورام
کیفمو گذاشتم که یهو ...
سوار ماشین شدیم و رفتیم
خیلی خسته بودم من و جیمین پیاده شدیم و با لینا خداحافظی کردیم که جیمین گف کلیدشو گم کرده و نمیخاد به مامان باباش بگه که دیر برگشتیم گف میاد پیش من تا بهشون بگه که پیش من بود
جیمین
رفتیم داخل خونشون تاریک بود و هیچکس خونه نبود گف بریم داخل اتاق و رفتیم
جیمین:من خوابم میاد
بورام: خب منم
جیمین: عاممم
بورام: گشنته؟ چیزی میخای؟
جیمین: نه فقط تورو م..
بورام: چی؟
جیمین: هیچی فق خواستم بگم میخام اینجا بخوابم
بورام: ولی تو یه چیز دیگ گفته بودی
جیمین: نه اشتباه متوجه شدی
بورام: باشه
بورام
کیفمو گذاشتم که یهو ...
۳.۲k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.