Funny & fierce31
Funny & fierce
Part31
+یااا اصلا با دوستم میرم
_عمرا بزارم بدون من از این خونه پاتو بزاری بیرون
+جیمیناااااا باشه ولی یه بوسه کوچیک
_باشه
سرمو آوردم جلو که بوسش کنم که با صدای در میخواستم برگردم سر جام
اما جیمین دستمو گرفت
_ولش کن خدمتکار بازش میکنه کارتو ادامه بده
+ولی....
_ زود باش دیگه وگرنه نمی ریم
+باشه
دوباره اومدم سمتش و ایندفعه خدمتکار اومد
_اه... چیههه
&قربان مهمان دارید
_کیه
&برادرتون
_اوک بعدا میام فعلا برو
میخواستم از این وضعیت فرار کنم برای همین گفتم
+یعنی چی برادرت اومده چه کاری از این واجب تر که بری استقبالش
_ا.تتتت
+واقعا که ناسلامتی برادرته
_باشه ولی یادت باشه
با نیشخندی دوتایی رفتیم پایین
وقتی دیدمش محوش شدم وای چه خوشتیپه😍
(علامت برادر جیمین¥)
_سلام
¥سلام. چخبر؟
_سلامتی
¥معرفی نمیکنی؟
_همسرم....
+نه دوست دخترش ا.ت هستم(ا.ت و جیمین وقتی که هنوز عاشق هم نبودن و ازدواجشون به زور بود طلاق گرفتن و به خاطر اصرار پدر و مادراشون باهم نامزد شدن که همون دوست دختر و دوست پسر هست)
¥اوه. چه اسم زیبایی
+ممنون
_یااا هواسم بهت هستااا
¥باشه بابا
&قربان شام امادس
_چه به موقع بریم سر میز
¥اوک بریم
رفتیم سر میز میخواستم صندلی رو بکشم عقب که برادر جیمین زودتر این کار رو برام کرد
¥بفرمایید خانم
+م.. ممنون
_اهم.. اهم مثلا اون دوست دختر منه ها
عصبانیت از چشم های جیمین معلوم بود ولی هنوز اونقدری نبود که توجهم بهش جلب شه تا آرومش کنم که......
#فیک #جیمین #bts
Part31
+یااا اصلا با دوستم میرم
_عمرا بزارم بدون من از این خونه پاتو بزاری بیرون
+جیمیناااااا باشه ولی یه بوسه کوچیک
_باشه
سرمو آوردم جلو که بوسش کنم که با صدای در میخواستم برگردم سر جام
اما جیمین دستمو گرفت
_ولش کن خدمتکار بازش میکنه کارتو ادامه بده
+ولی....
_ زود باش دیگه وگرنه نمی ریم
+باشه
دوباره اومدم سمتش و ایندفعه خدمتکار اومد
_اه... چیههه
&قربان مهمان دارید
_کیه
&برادرتون
_اوک بعدا میام فعلا برو
میخواستم از این وضعیت فرار کنم برای همین گفتم
+یعنی چی برادرت اومده چه کاری از این واجب تر که بری استقبالش
_ا.تتتت
+واقعا که ناسلامتی برادرته
_باشه ولی یادت باشه
با نیشخندی دوتایی رفتیم پایین
وقتی دیدمش محوش شدم وای چه خوشتیپه😍
(علامت برادر جیمین¥)
_سلام
¥سلام. چخبر؟
_سلامتی
¥معرفی نمیکنی؟
_همسرم....
+نه دوست دخترش ا.ت هستم(ا.ت و جیمین وقتی که هنوز عاشق هم نبودن و ازدواجشون به زور بود طلاق گرفتن و به خاطر اصرار پدر و مادراشون باهم نامزد شدن که همون دوست دختر و دوست پسر هست)
¥اوه. چه اسم زیبایی
+ممنون
_یااا هواسم بهت هستااا
¥باشه بابا
&قربان شام امادس
_چه به موقع بریم سر میز
¥اوک بریم
رفتیم سر میز میخواستم صندلی رو بکشم عقب که برادر جیمین زودتر این کار رو برام کرد
¥بفرمایید خانم
+م.. ممنون
_اهم.. اهم مثلا اون دوست دختر منه ها
عصبانیت از چشم های جیمین معلوم بود ولی هنوز اونقدری نبود که توجهم بهش جلب شه تا آرومش کنم که......
#فیک #جیمین #bts
۴.۷k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.