تکپارتی {فیلیکس}
تکپارتی {فیلیکس}
★★★★★★★✧★★★★★★★
ویو(you)
امروز تولد فیلیکس بود و با بچه ها (اعضای استری کیدز) هماهنگ بودیم تا با فیلیکس سرد باشن خودمم میخوام همین کارو کنم میدونم بچم ناراحت میشه امت برای سوپرایز تولدش باحاله
الان فیلیکس خواب بود منم زود پاشدم خونرو مرتب کردم
فیلیکس: سلام همسر عزیزم
ا. ت: سلام(سرد
فیلیکس: چرا بهم اهمیت نمیدی؟(تعجب
اـت: اهمیت دارم میدم چیشده اینقدر ذوق داری؟
فیلیکس: خب امروز... نمیدونی؟
اـت: چیو باید بدونم(تعجب
فیلیکس: هیچی ــــــ من میرم حاضر شم برم کمپانی وای جی پی گیر میده دیر برم
اـت: اک
فیلیکس تو ذهنش: یعنی جدی اـت یادش نیس امروز تولدمه(بغضش گرف)
اـت: فیلیکس
فیلیکس: هوم(کیوت
اـت: صبحونه بخور بعدا برو
فیلیکس:(پوکر) نه نمیخورم(ناراحت
من رفتم
اـت: خدافظ
فیلیکس: خدافظ
ویو(filex)
رفتم کمپانی دیدم تمام اعضا بهم محل ندادن
فیلیکس: سلاممم
هان: سلام
بنگچان(رفت
هیونجین: سلام فیلیکس ت.. اخخخخ
(لینو زد بهش)
هیونجین: چته وحشییی
لینو: گوه نخور نگو امروز تولدشه سوپرایزه باهاش سرد باش(در گوشش گفت)
هیونجین: اها
فیلیکس: چی داشتی میگفتی هیون
هیونجین: هیچی(سرد)
با اعضا رفتیم اتاق تمرین که بنگچان گفت:
من میرم پیش وای جی پی
اعضا: باشه
5دقیقه بعد
داشتیم تمرین میکردیم که بنگچان صدامون زد ولی به من گفت موضوع بین ماس تو نباید بدونی منم بغضم گرفت گریه کردم
7ساعت بعد
وای جی پی: تمام اعضا تمرین بسه اما فیلیکس تو یک ساعت دیگه باید تمرین کنی ضعیف بودی
فیلیکس: چشم(ناراحت)
ای ان: خدافظ داداش
ویو(you)
از وقتی فیلیکس رفت خونرو مرتب کردم کیک درس کردم و کادو خریدم غذاهای مورد علاقشم درس کردم که اعضا رسیدن
(درو باز کرد)
اـت: سلام
چانگبین: فیلیکس بچه از صبح دپرس شده
بنگچان: چند دقیقه دیگه درس میشه بابا
هیون: اره الان خر ذوق میشه
(تق تق)
اـت: بچه ها فیلیکسههه
لینو: کیکو شمعشو روشن کننن
ای ان: خدا شفا بده
هان: برقارو خاموش کنید
ویوfelix)
دیدم درو باز نمیکنه اـت با کلید باز کردم برقا خاموش بود حتما رفته بیرون برق زدم پشمام ریخت
همه: تولدت مبارکک
فیلیکس: عرررر(خر ذوق
هیونجین: تولد مبارکک بچععع
فیلیکس: بچه خودتی ولی عررر ممنوننن
همه همدیگرو بغل کردن و فیلیکس هم خوشحال بود
پایان
★★★★★★★✧★★★★★★★
ویو(you)
امروز تولد فیلیکس بود و با بچه ها (اعضای استری کیدز) هماهنگ بودیم تا با فیلیکس سرد باشن خودمم میخوام همین کارو کنم میدونم بچم ناراحت میشه امت برای سوپرایز تولدش باحاله
الان فیلیکس خواب بود منم زود پاشدم خونرو مرتب کردم
فیلیکس: سلام همسر عزیزم
ا. ت: سلام(سرد
فیلیکس: چرا بهم اهمیت نمیدی؟(تعجب
اـت: اهمیت دارم میدم چیشده اینقدر ذوق داری؟
فیلیکس: خب امروز... نمیدونی؟
اـت: چیو باید بدونم(تعجب
فیلیکس: هیچی ــــــ من میرم حاضر شم برم کمپانی وای جی پی گیر میده دیر برم
اـت: اک
فیلیکس تو ذهنش: یعنی جدی اـت یادش نیس امروز تولدمه(بغضش گرف)
اـت: فیلیکس
فیلیکس: هوم(کیوت
اـت: صبحونه بخور بعدا برو
فیلیکس:(پوکر) نه نمیخورم(ناراحت
من رفتم
اـت: خدافظ
فیلیکس: خدافظ
ویو(filex)
رفتم کمپانی دیدم تمام اعضا بهم محل ندادن
فیلیکس: سلاممم
هان: سلام
بنگچان(رفت
هیونجین: سلام فیلیکس ت.. اخخخخ
(لینو زد بهش)
هیونجین: چته وحشییی
لینو: گوه نخور نگو امروز تولدشه سوپرایزه باهاش سرد باش(در گوشش گفت)
هیونجین: اها
فیلیکس: چی داشتی میگفتی هیون
هیونجین: هیچی(سرد)
با اعضا رفتیم اتاق تمرین که بنگچان گفت:
من میرم پیش وای جی پی
اعضا: باشه
5دقیقه بعد
داشتیم تمرین میکردیم که بنگچان صدامون زد ولی به من گفت موضوع بین ماس تو نباید بدونی منم بغضم گرفت گریه کردم
7ساعت بعد
وای جی پی: تمام اعضا تمرین بسه اما فیلیکس تو یک ساعت دیگه باید تمرین کنی ضعیف بودی
فیلیکس: چشم(ناراحت)
ای ان: خدافظ داداش
ویو(you)
از وقتی فیلیکس رفت خونرو مرتب کردم کیک درس کردم و کادو خریدم غذاهای مورد علاقشم درس کردم که اعضا رسیدن
(درو باز کرد)
اـت: سلام
چانگبین: فیلیکس بچه از صبح دپرس شده
بنگچان: چند دقیقه دیگه درس میشه بابا
هیون: اره الان خر ذوق میشه
(تق تق)
اـت: بچه ها فیلیکسههه
لینو: کیکو شمعشو روشن کننن
ای ان: خدا شفا بده
هان: برقارو خاموش کنید
ویوfelix)
دیدم درو باز نمیکنه اـت با کلید باز کردم برقا خاموش بود حتما رفته بیرون برق زدم پشمام ریخت
همه: تولدت مبارکک
فیلیکس: عرررر(خر ذوق
هیونجین: تولد مبارکک بچععع
فیلیکس: بچه خودتی ولی عررر ممنوننن
همه همدیگرو بغل کردن و فیلیکس هم خوشحال بود
پایان
۲.۵k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.