استاد ماهر(دکتر قلب من)🫂❤🥺 𖣘𖣘②④𖣘𖣘
شوگا ی نگاهی به پنجره کرد و چشمش خورد به فرد سیاه پوشی که داشت وارد کانکس داروها میشد
...
شوگا سریع بلند شد و رفت بیرون تا ببینه چخبره
وقتی وارد کانکس شد خبری نبود دور و اطرافشو نگاه کرد اما کسی رو ندید با خودش گفت: شاید خیالاتی شده
وقتی خواست برگرده با صدای پشتش برگشت:
خیلی وقته ندیدمت اقای مین
شوگا با صدا برگشت
ناشناس:دیدی بالاخره کشوندمت اینجا؟
شوکا:تو کی هستی؟
ناشناس:انتظار همچین سوالی رو داشتم ، ی دوست قدیمی
شوگا:از من چی میخوای؟چرا اومدی دنبال من؟
ناشناس:میفهمی ولی به موقش الان وقت این نیست که بخوام خودمو معرفی کنم
شوگا:پس چرا خودتو نشون دادی؟
ناشناس: نه ، هنوز کامل نشده ، فعلا اومدم بگم منتظرم بمون ، چون قراره بزودی دوباره همدیگه رو ملاقات کنیم ، راستی به عشقت هم سلام منو برسون
شوگا با این حرف ناشناس ترسید و سریع رفت پیش جینهو
در اتاقک رو باز کرد سریع داخل شد ، وقتی دید اتفاقی برای جینهو نیوفتاده نفس راحتی کشید
برگشت به اتاق دارو ها ولی دیگه اون ناشناس نبود
دوباره برگشت پیش جینهو وقتی رفت جلو تر ی نامه ای کنار دست جینهو بود، بازش کرد و نامه رو خوند
متن نامه:/
دوباره میبینمت اقای مین
...
شوگا ترس به دلش افتاده بود ، نکنه این ادم صدمه ای به کسی بزنه؟ اونم کسی که تازه بهش اعتراف کرده بود
بیخیال فک و خیالش شد و رفت به کاراش برسه
.
.
جینهو:/
از خواب بیدار شدم به اطرافم نگاه کردم ، صبح شده بود ، درد شونم کم بود ، بلند شدم لباسمو عوض کردم و رفتم ببینم بیرون چه خبره
...
اخیشششششش هوای تازه ، نفس عمیقی کشیدم که لبخندی روی لبام نشست ، با صدای پشتم برگشتم:
حالت خوبه؟
صدای تهیونگ بود
جینهو:ممنونم خوبم *سرشو انداخت پایین*
ته:چیشده؟
جینهو:ببخشید بابت دیشب
ته:خوب برای چی نگفتی که اینطوری بشه؟ حالا ما به درک ولی اگه اتفاقی برای تو میوفتاد من جواب بابا رو چجوری میدادم؟
جینهو:ببخشید
تهیونگ جینهو رو تو بغلش کشید و اروم سرشو نوازش کرد:
من نمیخوام خواهر یکی یدونم صدمه ببینه
که افسر پلیس اومد:
اقای کیم
ته:بله؟
افسر:همین الان خبر اومد چند نفر توی ۵ کیلومتری اینجا زیر اوار موندن و باید بریم برای امداد رسانی و باید پزشک و پرستار هم همراه داشته باشیم
ته:خوب بریم من میام
جینهو:ولی منم میام
ته:ن تو جایی نمیایی همینجا بمون
جینهو:ولی منم میخوام کمک کنم
تهیونگ میدونست که جیمهو سمج تر از این حرفاس قبول کرد
..
ولی اگه اتفاقی براشون بیوفته چی؟
اگه این اتفاق نقشه اون ناشناسه باشه چی؟
جینهویی که بدون خبر به شوگا داره کار سر خود میکنه چه اتفاقی براش میفته؟؟
...
شوگا سریع بلند شد و رفت بیرون تا ببینه چخبره
وقتی وارد کانکس شد خبری نبود دور و اطرافشو نگاه کرد اما کسی رو ندید با خودش گفت: شاید خیالاتی شده
وقتی خواست برگرده با صدای پشتش برگشت:
خیلی وقته ندیدمت اقای مین
شوگا با صدا برگشت
ناشناس:دیدی بالاخره کشوندمت اینجا؟
شوکا:تو کی هستی؟
ناشناس:انتظار همچین سوالی رو داشتم ، ی دوست قدیمی
شوگا:از من چی میخوای؟چرا اومدی دنبال من؟
ناشناس:میفهمی ولی به موقش الان وقت این نیست که بخوام خودمو معرفی کنم
شوگا:پس چرا خودتو نشون دادی؟
ناشناس: نه ، هنوز کامل نشده ، فعلا اومدم بگم منتظرم بمون ، چون قراره بزودی دوباره همدیگه رو ملاقات کنیم ، راستی به عشقت هم سلام منو برسون
شوگا با این حرف ناشناس ترسید و سریع رفت پیش جینهو
در اتاقک رو باز کرد سریع داخل شد ، وقتی دید اتفاقی برای جینهو نیوفتاده نفس راحتی کشید
برگشت به اتاق دارو ها ولی دیگه اون ناشناس نبود
دوباره برگشت پیش جینهو وقتی رفت جلو تر ی نامه ای کنار دست جینهو بود، بازش کرد و نامه رو خوند
متن نامه:/
دوباره میبینمت اقای مین
...
شوگا ترس به دلش افتاده بود ، نکنه این ادم صدمه ای به کسی بزنه؟ اونم کسی که تازه بهش اعتراف کرده بود
بیخیال فک و خیالش شد و رفت به کاراش برسه
.
.
جینهو:/
از خواب بیدار شدم به اطرافم نگاه کردم ، صبح شده بود ، درد شونم کم بود ، بلند شدم لباسمو عوض کردم و رفتم ببینم بیرون چه خبره
...
اخیشششششش هوای تازه ، نفس عمیقی کشیدم که لبخندی روی لبام نشست ، با صدای پشتم برگشتم:
حالت خوبه؟
صدای تهیونگ بود
جینهو:ممنونم خوبم *سرشو انداخت پایین*
ته:چیشده؟
جینهو:ببخشید بابت دیشب
ته:خوب برای چی نگفتی که اینطوری بشه؟ حالا ما به درک ولی اگه اتفاقی برای تو میوفتاد من جواب بابا رو چجوری میدادم؟
جینهو:ببخشید
تهیونگ جینهو رو تو بغلش کشید و اروم سرشو نوازش کرد:
من نمیخوام خواهر یکی یدونم صدمه ببینه
که افسر پلیس اومد:
اقای کیم
ته:بله؟
افسر:همین الان خبر اومد چند نفر توی ۵ کیلومتری اینجا زیر اوار موندن و باید بریم برای امداد رسانی و باید پزشک و پرستار هم همراه داشته باشیم
ته:خوب بریم من میام
جینهو:ولی منم میام
ته:ن تو جایی نمیایی همینجا بمون
جینهو:ولی منم میخوام کمک کنم
تهیونگ میدونست که جیمهو سمج تر از این حرفاس قبول کرد
..
ولی اگه اتفاقی براشون بیوفته چی؟
اگه این اتفاق نقشه اون ناشناسه باشه چی؟
جینهویی که بدون خبر به شوگا داره کار سر خود میکنه چه اتفاقی براش میفته؟؟
۴۹.۵k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.