.
.
[موهای صورتیت]پارت۲۱
.
.
.
انیا
.
.
دامیان هم اومد نشست که
دنیل:بچه ها اسم بازیمون پنج ثانیه س من این بطری رو میچرخونم رو هر دونفری که اومد باید به مدت پنج ثانیه لباشونو بزارن رو هم فهمیدین ؟
بچه ها:اره
من:انیا بازی نمیکنه
همین لحضه صدای همشون در اومد
دنیل:بازیه دیگه
بکی:انیا بشین شاید اصلا به تو نرسید
لوکاس: سخت نگیرید بابا
به اجبار بچه ها نشستم
اول لوکاس بطری رو چرخوند که رو بکی و دنیل افتاد
دنیل سریع نیشش باز شد
دنیل:بکی هیچ وقت فکر نمیکردم تو این موقعیت ببینمت
بکی :من انصراف میدم
لوکاس:کی بود تا الان انیا رو راضی میکرد؟؟
بعدم بکی راضی شد اونم به دوثانیه لباشونو روهم گزاشتن که یه ثانیه نگذشته بود بکی کنار کشید که دنیل ناراحت گفت
دنیل:بکی تازه داشت خوش میگذشت
کل جمع رفت رو هوا
بعد لوکاس بطری رو چرخوند که رو منو مکس افتاد
دامیان:هی این قبول نیس
مکس:خیلی هم قبوله
لوکاس:باشه بابا یه بار دیگع میچرخونم
یه بار دیگه چرخوند و رو منو خودش افتاد
منو لوکاس هماهنگ گفتیم :معلومه اینم قبول نیس
دنیل:جمع کنید بابا بی جنبه ها یه بازی رو نمیتونید انجام بدین بریم همون جرعت حقیقت بازی کنیم
اینبار مکس چر خوند و رو خودشو دامیان افتاد
مکس:جرعت یا حقیقت؟
دامیان:جرعت
مکس: یکی از دخترای جمع و ببوس
دنیل با خنده به دامیان گفت
دنیل:داداش وا بده گاوت سه قلو زاییده
دامیان خیلی خونسرد رفت نزدیک جولیا و.....
.
.
.
.
.
.
از این خماری هاااا😂
[موهای صورتیت]پارت۲۱
.
.
.
انیا
.
.
دامیان هم اومد نشست که
دنیل:بچه ها اسم بازیمون پنج ثانیه س من این بطری رو میچرخونم رو هر دونفری که اومد باید به مدت پنج ثانیه لباشونو بزارن رو هم فهمیدین ؟
بچه ها:اره
من:انیا بازی نمیکنه
همین لحضه صدای همشون در اومد
دنیل:بازیه دیگه
بکی:انیا بشین شاید اصلا به تو نرسید
لوکاس: سخت نگیرید بابا
به اجبار بچه ها نشستم
اول لوکاس بطری رو چرخوند که رو بکی و دنیل افتاد
دنیل سریع نیشش باز شد
دنیل:بکی هیچ وقت فکر نمیکردم تو این موقعیت ببینمت
بکی :من انصراف میدم
لوکاس:کی بود تا الان انیا رو راضی میکرد؟؟
بعدم بکی راضی شد اونم به دوثانیه لباشونو روهم گزاشتن که یه ثانیه نگذشته بود بکی کنار کشید که دنیل ناراحت گفت
دنیل:بکی تازه داشت خوش میگذشت
کل جمع رفت رو هوا
بعد لوکاس بطری رو چرخوند که رو منو مکس افتاد
دامیان:هی این قبول نیس
مکس:خیلی هم قبوله
لوکاس:باشه بابا یه بار دیگع میچرخونم
یه بار دیگه چرخوند و رو منو خودش افتاد
منو لوکاس هماهنگ گفتیم :معلومه اینم قبول نیس
دنیل:جمع کنید بابا بی جنبه ها یه بازی رو نمیتونید انجام بدین بریم همون جرعت حقیقت بازی کنیم
اینبار مکس چر خوند و رو خودشو دامیان افتاد
مکس:جرعت یا حقیقت؟
دامیان:جرعت
مکس: یکی از دخترای جمع و ببوس
دنیل با خنده به دامیان گفت
دنیل:داداش وا بده گاوت سه قلو زاییده
دامیان خیلی خونسرد رفت نزدیک جولیا و.....
.
.
.
.
.
.
از این خماری هاااا😂
۷.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.