진정한 사랑❤
진정한 사랑❤
P~۴۳
*رفتم و کنارش نشستم و بردمش تو بغلم تقلا میکرد که ازم جدا بشه ولی نمیتونست *
جیمین:انقدر تکون نخور نه
جینا:🥺لطفا
جیمین:اونجوری نکن من خر نمیشم اگه بزارم فرار میکنی
جینا:فرار نمیکنم
جیمین:ببخشم تا بزارم بری
جینا:عمرا
جیمین:پس نه
جینا:تقصیر خودت بود نه من
جیمین:منم مست بودم
جینا:🙍🏻♀این دیگه به من مربوط نیس
جیمین:پس نه
جینا:باشه بخشیدمت*لبشو سطحی بوسیدم*
جیمین:بیا *دستاشو شل کرد *
جینا:خیلی ممنوننن🙄
جیمین:ولی خیلی حال داد
جینا:*با دستش بازو جیمین رو میزنه *
خنگول حدقل به فکر منم بودی اگه مرده بودم چی
جیمین:نمیدونم
جینا:ایشش
&ارباب صبحونه امادی
جیمین:اوکه*رفتن نشستن صبحونه رو خوردن و جیمین رفتن شرکت و جینا رف لبه ایتخر وایستاد و به پایین خیره بود و دستاش پشتش بود(چقدر دقیق دارم توضیح میدم😪)*
ویو جیمین:
تو دفتر کارم نشسته بودم داشتم پرونده هارو نگاه میکردم که یکی اومد تو
کوک:هلو
جیمین:در زدن بلد نیستی
کوک:ولش کن ما دوستیم
جیمین:چیزی شده زود بگو
کوک:امشب وقت داری
جیمین:چطور!؟ اره
کوک:امشب ساعت ۸بیاین خونه ما یه جشنه همه خانواده دعوتن و دوستا
جیمین:چه جشنی
کوک:یه خبر خوبه درباره جویی و من بیاین
جیمین:اوکه
کوک:خب من دیگه میرم
جیمین:بای*کوک رفت و یکی دیگه در زد*
جیمین:کیه
؟:منم ارباب
جیمین:بیا تو *اومد *خب چیه
؟:ارباب اوردم این پرونده هارو بدم
جیمین:اوکه میتونی بری
؟:چشم
جیمین:وایسا اه ولش کن میتونی بری
؟:چشم *تعظیم کرد و رفت *
پیشه جینا:
همینجوری به ابه استخر زل زده بودم که یکی انداختم تو اب
جینا:اه کیه
هانا:های
جینا:درد*هنوز تو ابه*
جینا:چرا این کارو کردی
هانا:امم بیا زود باش بیرون که کارداریم
جینا:چه کاری
هانا:بیا بیرون که میگم*از استخر اومد بیروت و رف تو خونه لباساش رو عوض کرد*اسلاید ۲*و رو کاناپه تو اتاق نشست کنار هانا*
جینا:خب
هانا:خب؟
جینا:بگو
هانا:اها ته و جیمین
جینا:ته و جیمین چی خب بگو دوساعتته
هانا:میخوام حرصه ته رو درارم میخوای تو هم حرثه جیمین رو دراری
جینا:اوهوم🌜نقشه رو بگو
هانا:...............
🙃ببخشید نت از ساعت ۶:۳۰صبح تا الان قط بود🙂
🙇🏻♀کامنت لایک حمایت پلیز🙇🏻♀
🌫خیلیا دارن فیک رو میبینن و خوششون میاد چرا لایک و کامنت پس نمیزارین اگه حمایت کنین من بیشتر سعی میکنم پارت بنویسم چون سرم شلوغه🌫
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
P~۴۳
*رفتم و کنارش نشستم و بردمش تو بغلم تقلا میکرد که ازم جدا بشه ولی نمیتونست *
جیمین:انقدر تکون نخور نه
جینا:🥺لطفا
جیمین:اونجوری نکن من خر نمیشم اگه بزارم فرار میکنی
جینا:فرار نمیکنم
جیمین:ببخشم تا بزارم بری
جینا:عمرا
جیمین:پس نه
جینا:تقصیر خودت بود نه من
جیمین:منم مست بودم
جینا:🙍🏻♀این دیگه به من مربوط نیس
جیمین:پس نه
جینا:باشه بخشیدمت*لبشو سطحی بوسیدم*
جیمین:بیا *دستاشو شل کرد *
جینا:خیلی ممنوننن🙄
جیمین:ولی خیلی حال داد
جینا:*با دستش بازو جیمین رو میزنه *
خنگول حدقل به فکر منم بودی اگه مرده بودم چی
جیمین:نمیدونم
جینا:ایشش
&ارباب صبحونه امادی
جیمین:اوکه*رفتن نشستن صبحونه رو خوردن و جیمین رفتن شرکت و جینا رف لبه ایتخر وایستاد و به پایین خیره بود و دستاش پشتش بود(چقدر دقیق دارم توضیح میدم😪)*
ویو جیمین:
تو دفتر کارم نشسته بودم داشتم پرونده هارو نگاه میکردم که یکی اومد تو
کوک:هلو
جیمین:در زدن بلد نیستی
کوک:ولش کن ما دوستیم
جیمین:چیزی شده زود بگو
کوک:امشب وقت داری
جیمین:چطور!؟ اره
کوک:امشب ساعت ۸بیاین خونه ما یه جشنه همه خانواده دعوتن و دوستا
جیمین:چه جشنی
کوک:یه خبر خوبه درباره جویی و من بیاین
جیمین:اوکه
کوک:خب من دیگه میرم
جیمین:بای*کوک رفت و یکی دیگه در زد*
جیمین:کیه
؟:منم ارباب
جیمین:بیا تو *اومد *خب چیه
؟:ارباب اوردم این پرونده هارو بدم
جیمین:اوکه میتونی بری
؟:چشم
جیمین:وایسا اه ولش کن میتونی بری
؟:چشم *تعظیم کرد و رفت *
پیشه جینا:
همینجوری به ابه استخر زل زده بودم که یکی انداختم تو اب
جینا:اه کیه
هانا:های
جینا:درد*هنوز تو ابه*
جینا:چرا این کارو کردی
هانا:امم بیا زود باش بیرون که کارداریم
جینا:چه کاری
هانا:بیا بیرون که میگم*از استخر اومد بیروت و رف تو خونه لباساش رو عوض کرد*اسلاید ۲*و رو کاناپه تو اتاق نشست کنار هانا*
جینا:خب
هانا:خب؟
جینا:بگو
هانا:اها ته و جیمین
جینا:ته و جیمین چی خب بگو دوساعتته
هانا:میخوام حرصه ته رو درارم میخوای تو هم حرثه جیمین رو دراری
جینا:اوهوم🌜نقشه رو بگو
هانا:...............
🙃ببخشید نت از ساعت ۶:۳۰صبح تا الان قط بود🙂
🙇🏻♀کامنت لایک حمایت پلیز🙇🏻♀
🌫خیلیا دارن فیک رو میبینن و خوششون میاد چرا لایک و کامنت پس نمیزارین اگه حمایت کنین من بیشتر سعی میکنم پارت بنویسم چون سرم شلوغه🌫
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
۹.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.