منطقه ممنوعه عشق پارت ۲۷
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:27
اشکامو پاک کردم و وارد کلاس شدم.
معلم داشت درس میداد معذرت خواهی کردم و کنار لیا نشستم.
لیا:چی شد جواب داد؟
ات:نه.
جیهوپ:اونجا چخبره؟
ات:ببخشید استاد.
جیهوپ:اگه قراره همینجوری صحبت کنین کلاس به تاخیر بندازیم تا به صحبت کردنتون برسین.
ببخشیدی گفتم و به تخته نگاه کردم.
باز این ادبیات.
خدایی تو این ادبیات چی هست که من نمیفهمم؟
این زبونی که من حرف میزنم چه زبونیه که یه کتاب با قواعدات براش گذاشتن؟به من چه که کدوم جمله هسته داره کدوم وابسته.خدایی ر ی دم دهن سازنده کتاب.
خودش الان تو مزارش با حضور میخابه ما با مشکلاتش میگزرونیم مرتیکه ایکبیری.اصلا شاید خانم بوده حالا ولش.شاعرم تو شعراش اینقدر قواعد نداشت به مولا.
فعلا همینقدر فوش بس بود.
با صدای استاد به خودم اومدم.
جیهوپ:خانم پارک؟در افق چه میبینید که ما نمیبینیم؟
ات:آقای جانگ شما درما چه میبینی که ما نمیبینیم که هر لحضه گیرتون به ما گیره.
کل کلاس با حرفم منفجر شد که گفت.
جیهوپ:بیرون.
ات:خیلیم مشتاق کلاست نیستم.
بعد کیفمو برداشتم و از کلاس زدم بیرون که باز تو س ی نه این بی پدر فرو رفتم.
پسش زدم و گفتم:
ات:تو زندگی قبلی عاشقم بودی همش جلو چشام سبزی؟
پوزخندی زد بازومو گرفت و میان خودشو دیوار نگهم داشت.
جونگکوک:مشتاق دیدارت نیستم من راهمو میومدم تو مثل آدامس هر دقیقه میچسبی به لباسم.
ات؛ولم کن برو سر کلاست.
جونگکوک:جوووون فاز ناظمم میگیری؟
ات:به تو چه ولم کن.
جونگکوک:نمیخوام میخای چیکار کنی.
ات:ببین اگه ولم نکنی....نی...عام...چیز...
جونگکوک:خب؟
ات:میزنم دل و دماغتو میارم پایین.
زود ولم کردو رفت داخل کلاس.
اره عامو ما اینیم.
گفتم آنقدر که معتل موندیم بزارید تا پارت ۳۰ بزارم
پارت:27
اشکامو پاک کردم و وارد کلاس شدم.
معلم داشت درس میداد معذرت خواهی کردم و کنار لیا نشستم.
لیا:چی شد جواب داد؟
ات:نه.
جیهوپ:اونجا چخبره؟
ات:ببخشید استاد.
جیهوپ:اگه قراره همینجوری صحبت کنین کلاس به تاخیر بندازیم تا به صحبت کردنتون برسین.
ببخشیدی گفتم و به تخته نگاه کردم.
باز این ادبیات.
خدایی تو این ادبیات چی هست که من نمیفهمم؟
این زبونی که من حرف میزنم چه زبونیه که یه کتاب با قواعدات براش گذاشتن؟به من چه که کدوم جمله هسته داره کدوم وابسته.خدایی ر ی دم دهن سازنده کتاب.
خودش الان تو مزارش با حضور میخابه ما با مشکلاتش میگزرونیم مرتیکه ایکبیری.اصلا شاید خانم بوده حالا ولش.شاعرم تو شعراش اینقدر قواعد نداشت به مولا.
فعلا همینقدر فوش بس بود.
با صدای استاد به خودم اومدم.
جیهوپ:خانم پارک؟در افق چه میبینید که ما نمیبینیم؟
ات:آقای جانگ شما درما چه میبینی که ما نمیبینیم که هر لحضه گیرتون به ما گیره.
کل کلاس با حرفم منفجر شد که گفت.
جیهوپ:بیرون.
ات:خیلیم مشتاق کلاست نیستم.
بعد کیفمو برداشتم و از کلاس زدم بیرون که باز تو س ی نه این بی پدر فرو رفتم.
پسش زدم و گفتم:
ات:تو زندگی قبلی عاشقم بودی همش جلو چشام سبزی؟
پوزخندی زد بازومو گرفت و میان خودشو دیوار نگهم داشت.
جونگکوک:مشتاق دیدارت نیستم من راهمو میومدم تو مثل آدامس هر دقیقه میچسبی به لباسم.
ات؛ولم کن برو سر کلاست.
جونگکوک:جوووون فاز ناظمم میگیری؟
ات:به تو چه ولم کن.
جونگکوک:نمیخوام میخای چیکار کنی.
ات:ببین اگه ولم نکنی....نی...عام...چیز...
جونگکوک:خب؟
ات:میزنم دل و دماغتو میارم پایین.
زود ولم کردو رفت داخل کلاس.
اره عامو ما اینیم.
گفتم آنقدر که معتل موندیم بزارید تا پارت ۳۰ بزارم
۳.۶k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.