فیک یع آرمی پارت 4
همون پسره بود.
&: چطور بود؟
ات: فوق العاده بود. احساس می کنم خوشحال ترین دختر دنیام. باورم نمیشه بالاخره تونستم بی تی اس و از همه مهم تر بایسمو ببینم!
تازه کلاهشم توی کنسرت بهم داد و به کلاه روی سرم اشاره کردم
ات: واقعا نمی دونم چجوری تشکر کنم!
&: خواهش می کنم. بایست کیه؟
ات: تهیونگ، کیم تهیونگ
با یادآوری لیا سرمو انداختم پایین.
&: چیشد؟
ات: همکلاسیام منو تو کنسرت دیدن. منم که شهریمو چند وقته ندادم اگه مدیر بفهمه قطعا... اصلا من چرا دارم اینا رو میگم؟
و بدو بدو از اونجا رفتم.
*صبح فردا*
طبق عادت بیدار شدم. با اینکه می دونستم قطعا اخراج شدم ولی بازم حاضر شدم و به دانشگاه رفتم.
وقتی رسیدم سمت مدیر رفتم.
ات: اخراج شدم؟
مدیر: نه یه آقایی اومد و شهریتو پرداخت کرد.
احترام گذاشتم و سمت کلاسم رفتم.
*5 روز بعد*
این چند روزه هی هی اونو میدیدم ولی ازش نپرسیده بودم چرا به من کمک می کنه.
بعد دانشگاه رفتم پارک هوایی عوض کنم. روی نیمکت نشسته بودم و بازی بچه ها رو نگاه می کردم که همون پسره کنارم نشست.
مثل هر دفعه ماسک و کلاه گذاشته بود.
ازش پرسیدم: چرا انقد به من کمک می کنی؟ بهم بلیط فنساین و کنسرت ردیف اول دادی، برام دوچرخه خریدی، شهریمو دادی... چرا؟؟؟ اصلا تو کی هستی؟
&: اینجا نمیتونم جوابتو بدم بیا بریم اونطرف.
بهش اعتماد کردم و مثل اردک دنبالش راه افتادم. رفت یه طرف پارک جنگلی که تا حالا ندیده بودم. هیچکس نبود.
&: می خوای بدونی من کیم؟
با سر جوابشو دادم.
اول کلاه و بعد ماسکشو در آورد. چیییی تهیونگگهههه!!!!
همینطور خشکم زده بود و با تعجب داشتم نگاش می کردم.
ات:چی؟ یعنی چی؟ تو همون کسی ای که تا قبل کنسرتی که خودت بلیطشو بهم بدی آرزوی دیدنشو داشتم؟ بعدشم هی هی می دیدمت ولی خودم نمی دونستم همونی؟ اصلا چرا بهم کمک کردی؟ تو یه آیدلی،عضو بی تی اسی و من فقط یه دختر یتیمم!
ته: چون دوستت دارم. خیلی هم دوستت دارم.
ات: هَن؟؟؟
ته: میشه دوست دخترم باشی؟
ات:آره، یعنی نه یعنی چیزه صد درصد آره ولی...ولی نمیخوام به گروه آسیب بزنم.
ته: نترس خودم حلش می کنم. از این به بعد لی ات دوست دختر کیم تهیونگه! هورااااا...خنده ته ته...
بغلم کرد
گوشی ته زنگ زد «بانی عضله ای»
ته: یه لحظه ...جواب داد...الو، باشه باشه، الان میام، خدافظ
ببخشید ات من باید برم برا ظبط موزیک ویدیو جدید، میبینمت آنیونگ!
ات: آنیونگ! و رفت.
صب کن ببینم، الان من دوست دختر کیم تهیونگم؟ الان خوابم یا بیدار؟ یه بیشگون از خودم گرفتم. آییی بیدارم. واااااای خدااااااا!!!
*فردا صبح*
اولین صبحی بود که با خوشحالی و پر انرژی بیدار می شدم. البته یبارم به خاطر کنسرت پر انرژی بودم ولی نه در این حد!
حاظر شدم و رفتم دانشگاه.
&: چطور بود؟
ات: فوق العاده بود. احساس می کنم خوشحال ترین دختر دنیام. باورم نمیشه بالاخره تونستم بی تی اس و از همه مهم تر بایسمو ببینم!
تازه کلاهشم توی کنسرت بهم داد و به کلاه روی سرم اشاره کردم
ات: واقعا نمی دونم چجوری تشکر کنم!
&: خواهش می کنم. بایست کیه؟
ات: تهیونگ، کیم تهیونگ
با یادآوری لیا سرمو انداختم پایین.
&: چیشد؟
ات: همکلاسیام منو تو کنسرت دیدن. منم که شهریمو چند وقته ندادم اگه مدیر بفهمه قطعا... اصلا من چرا دارم اینا رو میگم؟
و بدو بدو از اونجا رفتم.
*صبح فردا*
طبق عادت بیدار شدم. با اینکه می دونستم قطعا اخراج شدم ولی بازم حاضر شدم و به دانشگاه رفتم.
وقتی رسیدم سمت مدیر رفتم.
ات: اخراج شدم؟
مدیر: نه یه آقایی اومد و شهریتو پرداخت کرد.
احترام گذاشتم و سمت کلاسم رفتم.
*5 روز بعد*
این چند روزه هی هی اونو میدیدم ولی ازش نپرسیده بودم چرا به من کمک می کنه.
بعد دانشگاه رفتم پارک هوایی عوض کنم. روی نیمکت نشسته بودم و بازی بچه ها رو نگاه می کردم که همون پسره کنارم نشست.
مثل هر دفعه ماسک و کلاه گذاشته بود.
ازش پرسیدم: چرا انقد به من کمک می کنی؟ بهم بلیط فنساین و کنسرت ردیف اول دادی، برام دوچرخه خریدی، شهریمو دادی... چرا؟؟؟ اصلا تو کی هستی؟
&: اینجا نمیتونم جوابتو بدم بیا بریم اونطرف.
بهش اعتماد کردم و مثل اردک دنبالش راه افتادم. رفت یه طرف پارک جنگلی که تا حالا ندیده بودم. هیچکس نبود.
&: می خوای بدونی من کیم؟
با سر جوابشو دادم.
اول کلاه و بعد ماسکشو در آورد. چیییی تهیونگگهههه!!!!
همینطور خشکم زده بود و با تعجب داشتم نگاش می کردم.
ات:چی؟ یعنی چی؟ تو همون کسی ای که تا قبل کنسرتی که خودت بلیطشو بهم بدی آرزوی دیدنشو داشتم؟ بعدشم هی هی می دیدمت ولی خودم نمی دونستم همونی؟ اصلا چرا بهم کمک کردی؟ تو یه آیدلی،عضو بی تی اسی و من فقط یه دختر یتیمم!
ته: چون دوستت دارم. خیلی هم دوستت دارم.
ات: هَن؟؟؟
ته: میشه دوست دخترم باشی؟
ات:آره، یعنی نه یعنی چیزه صد درصد آره ولی...ولی نمیخوام به گروه آسیب بزنم.
ته: نترس خودم حلش می کنم. از این به بعد لی ات دوست دختر کیم تهیونگه! هورااااا...خنده ته ته...
بغلم کرد
گوشی ته زنگ زد «بانی عضله ای»
ته: یه لحظه ...جواب داد...الو، باشه باشه، الان میام، خدافظ
ببخشید ات من باید برم برا ظبط موزیک ویدیو جدید، میبینمت آنیونگ!
ات: آنیونگ! و رفت.
صب کن ببینم، الان من دوست دختر کیم تهیونگم؟ الان خوابم یا بیدار؟ یه بیشگون از خودم گرفتم. آییی بیدارم. واااااای خدااااااا!!!
*فردا صبح*
اولین صبحی بود که با خوشحالی و پر انرژی بیدار می شدم. البته یبارم به خاطر کنسرت پر انرژی بودم ولی نه در این حد!
حاظر شدم و رفتم دانشگاه.
۷.۸k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.