my girl
part²⁴
کوک:باشه.....حالا هم پاشو اماده بشو خرگوش کوچولو
ات:من کوچولو نیستم"اخمی کیوت"
کوک:ولی کوچولو هستی
ات:از چه لحاظ
کوک:سن قد وزن
ات:اوهم خب دیگه باید سریع بریم شرکت
کوک:خب تو بلند نمیشی
ات:تو کی آماده شدی
کوک:موقعی که داشتم باهات حرف میزدم
ات:خب من الان باید فکر کنم چه لباسی بپوشم تو برو منم با مکس میام
کوک:به بم غذا بده
ات:من قدم نمیرسه به ظرف غذاش
کوک:پس خودم بهش میدم
"شرکت"
همه:سلام اقای جئون
هه جین:سلام اقای جئون
کوک:سلام
ات:سلام به همه
هه جین: اتتتتتتتتتتتتت
ات:مادر جونننننننننن
رومی: چی چی؟
ات:اخم به تو چه مادر جون بیاین بریم حرف بزنیم کاری به رئیس نداشته باشیم
هه جین:اخه پسر من به این مظلومی چیکار داره
ات:بیاین بریم
وینا:پسرتون؟مادرجان؟
رالی:من که گیج شدم
کوک:به اینا فکر نکنین کلا دیوانه هستن شما برید سر کارتون من امروز از هر طبقه ۴تا پرونده میخوام
همه:چشم رئیس
اقای چو:خانم نا شماهم باید بیاین
هه جین:من اسمم سو هه جین هست نیازی به کار کردن ندارم این شرکت در اصل مال کنه"سرد"ات عزیزم چه خبر
ات:هیچی سلامتی
"طبقه ۷-اتاق کوک"
کوک:هوم کیه "سرد"
هه جین:اخه کی اینجوری به مادرش سلام میکنه بچه.....اِ سلام اقای چو چه خبر
اقای چو:مادرش؟ شما مادر رئیسن؟
ات:رئیس دوستتون اومده
کوک:اقای چو بعدها پرونده ها رو میبینم
"چو رفت"
ته:سلام بر شما ای بزرگوار
کوک:تو باید بری سرکار بعد اینجایی بیا برو بچه
ته:یونا رو اوردم پیش ات باشه
کوک:مادر من شما هم برین سر کارتون
هه جین:باشه
ته:بای بای
ات:اِ دارین میرین خداحافظ
"دفتر کار ات"
ات:یونا ببین اونایی که وقت قبلی داشتن رو روی این برگه نوشتم اونایی هم که وقت قبلی ندارن باید به رئیس بگین اگر اجازه داد میزاری برن تو
یونا:تو کجا میری
ات:دارم میرم طبقه هارو بگرم
"طبقه ۶"
ات:سلام به همه دارین چیکار میکنین
وینا:سلام هیچی همه دارن کار میکنن ما باید ۴ تا پرونده تحویل بدیم همه طبقه ها همین خبره
ات:خب خداحافظ
"طبقه ۴"
جینا:چون میدونست همه طبقه ها چه خبره رفت پیش هه جین؛
ات:رئیس چو سو هه جین کجان
اقای چو:خانم پارک میشه یه لحظه بیاین
"دفتر چو"
اقای چو:شما همسر رئیس هستین
ات:هنوز تایید نشده ولی اره نکنه مادر شوهرم بهت گفته
اقای چو:درسته راستی خانم سو گفت که دارن با لینا و چه یونگ میان بالا
ات:یا قمر بنی هاشم اقای چو هیچی به هیچکس نگو
"پیش یونا"
یونا:چی شده ات
ات:مامانم و مامان رئیس و مامان اصلی رئیس دارن باهم میان
یونا:اونا اومدن حتی تو دفتر هم هستن منتظر تو بودن مرسی که اومدی
"دفتر کوک"
ات:سلام"تعجب"
لینا:اومدی
چه یونگ!چقدر دیر کردی
هه جین:برو بشین پیش شوهرت کارتون داریم
کوک:چه کاری
لینا: شماها ۲ ماه دیگه ازدواج میکنین
ات:
کوک:باشه.....حالا هم پاشو اماده بشو خرگوش کوچولو
ات:من کوچولو نیستم"اخمی کیوت"
کوک:ولی کوچولو هستی
ات:از چه لحاظ
کوک:سن قد وزن
ات:اوهم خب دیگه باید سریع بریم شرکت
کوک:خب تو بلند نمیشی
ات:تو کی آماده شدی
کوک:موقعی که داشتم باهات حرف میزدم
ات:خب من الان باید فکر کنم چه لباسی بپوشم تو برو منم با مکس میام
کوک:به بم غذا بده
ات:من قدم نمیرسه به ظرف غذاش
کوک:پس خودم بهش میدم
"شرکت"
همه:سلام اقای جئون
هه جین:سلام اقای جئون
کوک:سلام
ات:سلام به همه
هه جین: اتتتتتتتتتتتتت
ات:مادر جونننننننننن
رومی: چی چی؟
ات:اخم به تو چه مادر جون بیاین بریم حرف بزنیم کاری به رئیس نداشته باشیم
هه جین:اخه پسر من به این مظلومی چیکار داره
ات:بیاین بریم
وینا:پسرتون؟مادرجان؟
رالی:من که گیج شدم
کوک:به اینا فکر نکنین کلا دیوانه هستن شما برید سر کارتون من امروز از هر طبقه ۴تا پرونده میخوام
همه:چشم رئیس
اقای چو:خانم نا شماهم باید بیاین
هه جین:من اسمم سو هه جین هست نیازی به کار کردن ندارم این شرکت در اصل مال کنه"سرد"ات عزیزم چه خبر
ات:هیچی سلامتی
"طبقه ۷-اتاق کوک"
کوک:هوم کیه "سرد"
هه جین:اخه کی اینجوری به مادرش سلام میکنه بچه.....اِ سلام اقای چو چه خبر
اقای چو:مادرش؟ شما مادر رئیسن؟
ات:رئیس دوستتون اومده
کوک:اقای چو بعدها پرونده ها رو میبینم
"چو رفت"
ته:سلام بر شما ای بزرگوار
کوک:تو باید بری سرکار بعد اینجایی بیا برو بچه
ته:یونا رو اوردم پیش ات باشه
کوک:مادر من شما هم برین سر کارتون
هه جین:باشه
ته:بای بای
ات:اِ دارین میرین خداحافظ
"دفتر کار ات"
ات:یونا ببین اونایی که وقت قبلی داشتن رو روی این برگه نوشتم اونایی هم که وقت قبلی ندارن باید به رئیس بگین اگر اجازه داد میزاری برن تو
یونا:تو کجا میری
ات:دارم میرم طبقه هارو بگرم
"طبقه ۶"
ات:سلام به همه دارین چیکار میکنین
وینا:سلام هیچی همه دارن کار میکنن ما باید ۴ تا پرونده تحویل بدیم همه طبقه ها همین خبره
ات:خب خداحافظ
"طبقه ۴"
جینا:چون میدونست همه طبقه ها چه خبره رفت پیش هه جین؛
ات:رئیس چو سو هه جین کجان
اقای چو:خانم پارک میشه یه لحظه بیاین
"دفتر چو"
اقای چو:شما همسر رئیس هستین
ات:هنوز تایید نشده ولی اره نکنه مادر شوهرم بهت گفته
اقای چو:درسته راستی خانم سو گفت که دارن با لینا و چه یونگ میان بالا
ات:یا قمر بنی هاشم اقای چو هیچی به هیچکس نگو
"پیش یونا"
یونا:چی شده ات
ات:مامانم و مامان رئیس و مامان اصلی رئیس دارن باهم میان
یونا:اونا اومدن حتی تو دفتر هم هستن منتظر تو بودن مرسی که اومدی
"دفتر کوک"
ات:سلام"تعجب"
لینا:اومدی
چه یونگ!چقدر دیر کردی
هه جین:برو بشین پیش شوهرت کارتون داریم
کوک:چه کاری
لینا: شماها ۲ ماه دیگه ازدواج میکنین
ات:
۳.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.