part⁸
part⁸
ویو کوک
فکر کنم....فهمیدم....توش چیه....ولی هرچی بوده خیلی قوی....بوده.....اهههه
ویو تهیونگ
چی توی اون شیر موز بود.....یه دفعه صدای ناله کوک آمد....
کوک:اههه...
تهیونگ:آه.. حالت خوب نیست
کوک:نه...
تهیونگ:من برم...یه چیز..خنک....بخورم تو هم میخوای...؟؟؟
کوک:آره....برو...بیار..
ویو راوی
تهیونگ رفت...یه نوشیدنی بگیره کوک هم وضعیتش خراب بود زیادی گرمش شده بود که مجبور شد دکمه ای که تهیونگ گفت رو بزنه اون رو زد منتظر بود کسی بیاد... بعد چند دقیقه تهیونگ با دوتا نوشیدنی آمد تو
کوک:...بالاخره
تهیونگ:بیا بخور
ولی بازم بعد از خوردن نوشیدنی خوب نشدن
کوک نمیتونست تحمل کنه چاره دیگه هم نداشت تهیونگ مثل اون شده کوک از تخت آمد پایین رفت طرف تهیونگ
کوک:فکر کنم....فهمیدی
تهیونگ: ..اهوم
کوک:(یه قدم نزدیک تر میشه)باید انجام بدیم
تهیونگ:چ...
ویو راوی
تا تهیونگ میخواست چیزی بگه کوک اون رو گرفت انداخت رو مبل(اتاق vip مبل هم داره))
شروع کرد لب گرفتن تهیونگ نمیدونست چیکار کنه تقلا کنه همکاری کنه......
ولی مجبور بود پس همکاری کرد
(اسمات تو کامنت)
ادامه دارد.....
حمایت🥺
ویو کوک
فکر کنم....فهمیدم....توش چیه....ولی هرچی بوده خیلی قوی....بوده.....اهههه
ویو تهیونگ
چی توی اون شیر موز بود.....یه دفعه صدای ناله کوک آمد....
کوک:اههه...
تهیونگ:آه.. حالت خوب نیست
کوک:نه...
تهیونگ:من برم...یه چیز..خنک....بخورم تو هم میخوای...؟؟؟
کوک:آره....برو...بیار..
ویو راوی
تهیونگ رفت...یه نوشیدنی بگیره کوک هم وضعیتش خراب بود زیادی گرمش شده بود که مجبور شد دکمه ای که تهیونگ گفت رو بزنه اون رو زد منتظر بود کسی بیاد... بعد چند دقیقه تهیونگ با دوتا نوشیدنی آمد تو
کوک:...بالاخره
تهیونگ:بیا بخور
ولی بازم بعد از خوردن نوشیدنی خوب نشدن
کوک نمیتونست تحمل کنه چاره دیگه هم نداشت تهیونگ مثل اون شده کوک از تخت آمد پایین رفت طرف تهیونگ
کوک:فکر کنم....فهمیدی
تهیونگ: ..اهوم
کوک:(یه قدم نزدیک تر میشه)باید انجام بدیم
تهیونگ:چ...
ویو راوی
تا تهیونگ میخواست چیزی بگه کوک اون رو گرفت انداخت رو مبل(اتاق vip مبل هم داره))
شروع کرد لب گرفتن تهیونگ نمیدونست چیکار کنه تقلا کنه همکاری کنه......
ولی مجبور بود پس همکاری کرد
(اسمات تو کامنت)
ادامه دارد.....
حمایت🥺
۱۴.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.