فکرشم نمیکردم پارت (6)
بنیامین:هانننننننن چیههههه؟ (داد داخل مستراب)
ا/ت:خفه نشدی اون تو ؟؟؟بیا بیرون دیگههههه
بنیامین:واسه دستشویی رفتنم باید تایمر بزار؟؟؟به تو چه آخه؟؟
ا/ت:به من چه اصلا ... بهترهمون تو بتمرگ چند دقیقه نبینمت
بنیامین:دختره میمو.....
مامان ا/ت :( از تو آشپز خونه) بسهههههههههه بیاین صبحونه بخورین ببینم درست همین الانشم دیر شدهههههه
بنیامین ا/ت: باشهههههههههههه
فلش بک تو مدرسه ___________///
مریم:واییییییییییییبیییی گرمههههههه پختم از گرما آخه نگا نگا لباس فرمای مدرسه کشورای دیگه رو نگه واسه ما رو ببین انگار میخوان مومیایی کنن ما رو به مولا مومیایی رو اینطوری پارچه نمیپیچونن
ا/ت:😂😂😂 والا چاره ای نیست
داشتم با مریم حرف میزدم که یدفعه صدای که از هرچیزی بیشتر بدم میومد به گوش رسید .....ایش با اون صدای نخراششو اون اکیپه زپرتیش
اسما:به به ا/ت خانم چخبر ؟(با تمسخر)
ا/ت:(چشامو رو هم فشار دادم بعداز چند ثانیه باز کردم برگشتم سمتشون با حالت پوکر نگاهش کردم جواب دادم) خوب البته قبل از اینکه صداتو بشنوم و...ریخته تو اکیپتو ببینم
اسما و اکیپش:اوهههههههههه...نه بابا ....خوشم میاد همیشه یه چیزی داری که واسه گفتن بگی (تمسخر)
کوثر:البته کلشه ای(با خنده و تمسخر)
سعیده و زهره :آره دقیقه (تمسخر)
اسما :(با حالا جدی ) ببین جوجه فکر نکن چیزی نمیگم ازت میترسم یا جواب نمیتونم بدم نه اصلا اینطوری فکر نکن ....(همچنان صحبت میکنه)
ا/ت:(تو ذهنش)(وای چقدر این زر میزنه آخه ...خدا فکه من بجاش درد گرفت ......انصافن اون ننه بابایه مشنگت چی میکردن که توعه فسیلو س*ا*خ*ت*ن*ت آخه؟)
اسما :فهمیدی؟؟
ا/ت:تموم شد؟
اسما :آره
ویو مریم فکر میکردم ا/ت چیزی نمیخواد بگه اما بعیدم نیست نگه که یدفعه با حرفه ا/ت نخ سوزن لازم دار شدم🤣🤣🤣🤣
ا/ت:خیلی تاثیر گذار بود ولی .........خیلی کصشعر فرمودی حالا میشه از جلوم گمشی هم تو هم اکیپت چون دیگه داری زیادی از عرعر میکنی مثله خر ؟؟؟؟
(اون چولمنگایه به اصطلاح اکیپ میخواستن بخندن ولی وقتی نگاشتن کرد همون خودشون محو شد)
بقیه بچه های کلاس داشتن از خنده حر میخوردن😂😂😂😂
اسما:(عصبانی) تو چطور زری ...(زنگ کلاس)
حسابتو میرسم بریمممم
ا/ت:بعدا حساب تو میرسم(ادا درآوردن) اَه اَه چندش
مریم :بدجور ریدی به هیکلش 😂😂😂😂😂😂😂
ا/ت:ولشون بابا اینا والا معلوم نی بازشدن چیه
فلش بک بعداز مدرسه تو اتاق ا/ت__________________
ا/ت:(بعداز اینکه از در اتاقم اومدم تو خودمو پرت کردم رو تختم)
آخیییییییی تخته نازنینمممم هممممم (چند ثانیه چشامو بستم بعد از باز کردم گوشیمو برداشتم هدفنمو زدم گوشم رمزشو باز رفتم آهنگ.....(تو اسلایدا میزارم)پلی کردم بعد رفتم تو گالریش به عکسی که آوردم رو صفحه گوشی خیره شدم)
ا/ت:یعنی......میشه اون روزو ببینم؟؟؟ یعنی......به هدفم میرسم؟؟ (با لبخند کم رنگ)(گوشیو گذاشتم رو قلبم و چشمامو بستم )
ا/ت:معلومه که میشه چرا که نه (با خنده )
فلش بک به چند ماهه بعد موقع امتحانات نوبت ۲___________________
مدیر:خوب بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه امروز روز آخر مدرسین آخرین امتحانا شما ....امیدوارم امتحاناتتون رو تا الان به خوبی پشته سر گذاشته باشین
ا/ت:وای این چقدر این چرا اینقدر فک میزنه گرمههههه پختم از گرما (زیر لب)
مریم :منم
مدیر:و این یکی رو هم به خوبی پشته سر بزارید و اینکه تا ۱ ماهه دیگه سعنی نرداد ماه هدایت تحصیلیتون میاد پس خوب فکر کنید درمورد انتخاب رشتتون
بچه ها:چشممممممممممممممم
مدیر :خوب حالا برین
........
یدفعه هممون هجوم بردیم به کلاسا
مدیر:😐😐😐😐😐😐
آدم نمیشین شما😐😐😐😐😐😐
فلش بک به زمان امتحان ______________________
مراقب:خوب بچه ها اینم از برگه ها خوب بخونینو جواب بدین و سرتونم تو برگه هاتون باشه وگرنه برگه رو میگیرم
بچه ها :چشمممم
ا/ت: خوب ........وا.......این که خیلی راحته.....(سوالات راحت بود من زودتر نوشتم رفتم بیرون)(یه کشو قوسی به خودم دادم )
آخیش عجب هوای........اوف.....بدجور خستم......واقعا موندم کجاش سخت بود؟؟؟والا بشینن مثله آدم بخونین دیگه
(که بلا خره مریم اومد)
مریم :ا/ت چطور بود؟؟؟
ا/ت:خفه نشدی اون تو ؟؟؟بیا بیرون دیگههههه
بنیامین:واسه دستشویی رفتنم باید تایمر بزار؟؟؟به تو چه آخه؟؟
ا/ت:به من چه اصلا ... بهترهمون تو بتمرگ چند دقیقه نبینمت
بنیامین:دختره میمو.....
مامان ا/ت :( از تو آشپز خونه) بسهههههههههه بیاین صبحونه بخورین ببینم درست همین الانشم دیر شدهههههه
بنیامین ا/ت: باشهههههههههههه
فلش بک تو مدرسه ___________///
مریم:واییییییییییییبیییی گرمههههههه پختم از گرما آخه نگا نگا لباس فرمای مدرسه کشورای دیگه رو نگه واسه ما رو ببین انگار میخوان مومیایی کنن ما رو به مولا مومیایی رو اینطوری پارچه نمیپیچونن
ا/ت:😂😂😂 والا چاره ای نیست
داشتم با مریم حرف میزدم که یدفعه صدای که از هرچیزی بیشتر بدم میومد به گوش رسید .....ایش با اون صدای نخراششو اون اکیپه زپرتیش
اسما:به به ا/ت خانم چخبر ؟(با تمسخر)
ا/ت:(چشامو رو هم فشار دادم بعداز چند ثانیه باز کردم برگشتم سمتشون با حالت پوکر نگاهش کردم جواب دادم) خوب البته قبل از اینکه صداتو بشنوم و...ریخته تو اکیپتو ببینم
اسما و اکیپش:اوهههههههههه...نه بابا ....خوشم میاد همیشه یه چیزی داری که واسه گفتن بگی (تمسخر)
کوثر:البته کلشه ای(با خنده و تمسخر)
سعیده و زهره :آره دقیقه (تمسخر)
اسما :(با حالا جدی ) ببین جوجه فکر نکن چیزی نمیگم ازت میترسم یا جواب نمیتونم بدم نه اصلا اینطوری فکر نکن ....(همچنان صحبت میکنه)
ا/ت:(تو ذهنش)(وای چقدر این زر میزنه آخه ...خدا فکه من بجاش درد گرفت ......انصافن اون ننه بابایه مشنگت چی میکردن که توعه فسیلو س*ا*خ*ت*ن*ت آخه؟)
اسما :فهمیدی؟؟
ا/ت:تموم شد؟
اسما :آره
ویو مریم فکر میکردم ا/ت چیزی نمیخواد بگه اما بعیدم نیست نگه که یدفعه با حرفه ا/ت نخ سوزن لازم دار شدم🤣🤣🤣🤣
ا/ت:خیلی تاثیر گذار بود ولی .........خیلی کصشعر فرمودی حالا میشه از جلوم گمشی هم تو هم اکیپت چون دیگه داری زیادی از عرعر میکنی مثله خر ؟؟؟؟
(اون چولمنگایه به اصطلاح اکیپ میخواستن بخندن ولی وقتی نگاشتن کرد همون خودشون محو شد)
بقیه بچه های کلاس داشتن از خنده حر میخوردن😂😂😂😂
اسما:(عصبانی) تو چطور زری ...(زنگ کلاس)
حسابتو میرسم بریمممم
ا/ت:بعدا حساب تو میرسم(ادا درآوردن) اَه اَه چندش
مریم :بدجور ریدی به هیکلش 😂😂😂😂😂😂😂
ا/ت:ولشون بابا اینا والا معلوم نی بازشدن چیه
فلش بک بعداز مدرسه تو اتاق ا/ت__________________
ا/ت:(بعداز اینکه از در اتاقم اومدم تو خودمو پرت کردم رو تختم)
آخیییییییی تخته نازنینمممم هممممم (چند ثانیه چشامو بستم بعد از باز کردم گوشیمو برداشتم هدفنمو زدم گوشم رمزشو باز رفتم آهنگ.....(تو اسلایدا میزارم)پلی کردم بعد رفتم تو گالریش به عکسی که آوردم رو صفحه گوشی خیره شدم)
ا/ت:یعنی......میشه اون روزو ببینم؟؟؟ یعنی......به هدفم میرسم؟؟ (با لبخند کم رنگ)(گوشیو گذاشتم رو قلبم و چشمامو بستم )
ا/ت:معلومه که میشه چرا که نه (با خنده )
فلش بک به چند ماهه بعد موقع امتحانات نوبت ۲___________________
مدیر:خوب بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه امروز روز آخر مدرسین آخرین امتحانا شما ....امیدوارم امتحاناتتون رو تا الان به خوبی پشته سر گذاشته باشین
ا/ت:وای این چقدر این چرا اینقدر فک میزنه گرمههههه پختم از گرما (زیر لب)
مریم :منم
مدیر:و این یکی رو هم به خوبی پشته سر بزارید و اینکه تا ۱ ماهه دیگه سعنی نرداد ماه هدایت تحصیلیتون میاد پس خوب فکر کنید درمورد انتخاب رشتتون
بچه ها:چشممممممممممممممم
مدیر :خوب حالا برین
........
یدفعه هممون هجوم بردیم به کلاسا
مدیر:😐😐😐😐😐😐
آدم نمیشین شما😐😐😐😐😐😐
فلش بک به زمان امتحان ______________________
مراقب:خوب بچه ها اینم از برگه ها خوب بخونینو جواب بدین و سرتونم تو برگه هاتون باشه وگرنه برگه رو میگیرم
بچه ها :چشمممم
ا/ت: خوب ........وا.......این که خیلی راحته.....(سوالات راحت بود من زودتر نوشتم رفتم بیرون)(یه کشو قوسی به خودم دادم )
آخیش عجب هوای........اوف.....بدجور خستم......واقعا موندم کجاش سخت بود؟؟؟والا بشینن مثله آدم بخونین دیگه
(که بلا خره مریم اومد)
مریم :ا/ت چطور بود؟؟؟
۳۳.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.