فیک معشوقه ی زیبای من ( 8 Part )
اما: سلام خانوم. چی شده؟
لوسی: چطور وقتی تمام کارهارو انجام ندادی گرفتی خوابیدی؟؟ ( صدای بلند )
اما: ببخشید اما خواب نبودم.
لوسی: به من دروغ نگووو ( داد )
اما: به مسیح قسم. دروغ نگفتم.
لوسی: از جلو چشمام گم شو تا حقوقت رو کم نکردم.
سریع رفتم طبقه بالا. اوففف. چه اخلاقی داره.. بعد این همه ساعت کار کردن فقط خواستم دو دقیقه استراحت کنم..
نوبت اتاق خانوم لوسی شد. با دقت تمام وسایل رو تمیز کردم.
نباید بهونه دستش بدم.
همین الانشم حقوقم اونقدر نیست..
خوشحال بودم که تونستم کار تمیز کردن اتاقارو انجام بدم.
کاری ندارم فعلا. برم به هلن کمک کنم.
بدو بدو رفتم داخل آشپزخونه.
هلن داشت سبزیجات رو خورد میکردم.
هلن: عهه کارات تموم شد؟
اما: آره اومدم به تو کمک کنم. بزار من سبزیجات رو خورد میکنم. تو یه کار دیگه انجام بده.
هلن: باشه
دستام رو شستم و مشغول شدم.
هلن: فعلا زندگی کردن تو اینجا چطوره؟
اما: به نظرم برای جواب دادن به این سوال هنوز زوده.. شاید یه هفته بعد یا یه ماه بعد.. بتونم جوابت رو بدم.
هلن: راست میگی. اما یه سوال دارم..
اما: بپرس.
هلن: چند سالته؟ آخه سنت خیلی کم به نظر میاد. خوش به حالت. من با اینکه 25 سالمه، شبیه کساییم که 30 سال به بالا به نظر میان.
اما: 17 سالمه.
هلن: چی؟؟؟؟؟!!! چقدر بچه ای....تو
اما: حالا اونجور که توهم میگی نیستا ( خنده )
هلن: تو فقط 17 سالته و کار میکنی؟ درس نمیخونی؟
اما: ولش کردم. مجبورم کار کنم. وضعیتمون زیاد خوب نیست..
هلن: ولی آخه..
اما: مجبور شدم دیگهه.. چاره ای نداشتم..
...
لایک
♥️💋
لوسی: چطور وقتی تمام کارهارو انجام ندادی گرفتی خوابیدی؟؟ ( صدای بلند )
اما: ببخشید اما خواب نبودم.
لوسی: به من دروغ نگووو ( داد )
اما: به مسیح قسم. دروغ نگفتم.
لوسی: از جلو چشمام گم شو تا حقوقت رو کم نکردم.
سریع رفتم طبقه بالا. اوففف. چه اخلاقی داره.. بعد این همه ساعت کار کردن فقط خواستم دو دقیقه استراحت کنم..
نوبت اتاق خانوم لوسی شد. با دقت تمام وسایل رو تمیز کردم.
نباید بهونه دستش بدم.
همین الانشم حقوقم اونقدر نیست..
خوشحال بودم که تونستم کار تمیز کردن اتاقارو انجام بدم.
کاری ندارم فعلا. برم به هلن کمک کنم.
بدو بدو رفتم داخل آشپزخونه.
هلن داشت سبزیجات رو خورد میکردم.
هلن: عهه کارات تموم شد؟
اما: آره اومدم به تو کمک کنم. بزار من سبزیجات رو خورد میکنم. تو یه کار دیگه انجام بده.
هلن: باشه
دستام رو شستم و مشغول شدم.
هلن: فعلا زندگی کردن تو اینجا چطوره؟
اما: به نظرم برای جواب دادن به این سوال هنوز زوده.. شاید یه هفته بعد یا یه ماه بعد.. بتونم جوابت رو بدم.
هلن: راست میگی. اما یه سوال دارم..
اما: بپرس.
هلن: چند سالته؟ آخه سنت خیلی کم به نظر میاد. خوش به حالت. من با اینکه 25 سالمه، شبیه کساییم که 30 سال به بالا به نظر میان.
اما: 17 سالمه.
هلن: چی؟؟؟؟؟!!! چقدر بچه ای....تو
اما: حالا اونجور که توهم میگی نیستا ( خنده )
هلن: تو فقط 17 سالته و کار میکنی؟ درس نمیخونی؟
اما: ولش کردم. مجبورم کار کنم. وضعیتمون زیاد خوب نیست..
هلن: ولی آخه..
اما: مجبور شدم دیگهه.. چاره ای نداشتم..
...
لایک
♥️💋
۲۱.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.