میدونم...
فیک جونگکوک
پارت:2
ویو کوک
توی کلاس بودم ک خودکارم افتاد زیر میز
خم شدم تا بردارمش
-سلام
با شنیدن صدای ات دستپاچه شدم و سریع سرم رو اوردم بالا و با سرعت توی میز کوبوندم
+اخخخ
سرم رو گرفتم و اروم اوردم بالا
+سلام[با صدای اروم
-خوبی سرت چیزیش نشد
+من خوبم سالمم
-اوکی
+ چیزی شده اومدی اینجا
-تهیونگ بم پیام داد گفت ک بیام اینجا
+ اها
کوک اروم گفت: لعنت بهت ته
-چیزی گفتی؟
+نه حالا بیا بشین تا ته بیاد
به صندلی کناری خودم که جای ته بود اشارع کردم
لبخندی زد و نشست
به چشماش نگاه کردم
جدی این دختر چی داشت
زیباییش مثل بقیه دخترا بود معمولی
پس چرا اینقدر شیفتشت شده بودم
-چیزی شده؟
به خودم اومدم و با لبخند گفتم
+نه چیزی نیست
-اها
×سلام ات
-او سلام سئوجون خوبی
ات بلند شد و همدیگه رو توی بغل گرفتن
×مرسی چطوری دختر دلم برات تنگ شده بود
-منم دلم تنگ شده بود
درحالی ک اون دوتا داشتن حرف میزدن جونگکوک تمام مدت با اخم بهشون خیره شده بود
بعد از ۵ مین ک صحبتاشون تموم شد ات پیش جونگکوک برگشت
+دوستت بود
-سئوجون؟
+اره صمیمی بنظر میرسین
-اره ی جورایی از سئوجون خوشم میاد
+ اوه ک اینطور خوبه[سرد
و بعد از این حرف سرش رو روی میز گذاشتم
-میگم کوک
سرش رو جهت مختلف چرخوند و چشماش رو بست
ات ک منظور از این حرکت رو نفهمید ساکت شد
÷من اومدم
-سلام ته
÷سلام اتی چطوری
-خوبم تو چطوری
÷منم خوبم
تهیونگ به جونگکوک اشاره کرد و گفت:
÷این چشه
ات با بالا اوردن شونش به تهیونک گفت که نمیدونه
-خب چیکارم داشتی
÷هیچی گفتم بیای باهم حرف بزنیم ولی خب ی کاری پیش اومد نتونستم زودتر بیام
تو همون لحظه صدای زنگ اومد
-بهتر قبل از اینکه معلم بره من برم
ات از روی صندلی بلند شد و گفت
-من میرم خدافظ بچه ها
÷خدافظ
و اونجا رو ترک کرد
بعد از رفتن ات
کوک سرش رو از روی میز بلند کرد
÷تونستی با عشقت خلوت کنی
+تو چرا خود سر همچین تصمیماتی میگیری[صدای بلند
÷چته تو خواستم با هم حرف بزنین
+ نیازی نبود حرف بزنیم من از تو خواستم ک باهاش حرف بزنم!؟
تهیونگ دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه اما با اومدن معلم ساکت شد...ادامه دارد
[فراموش نکنید ک کامنت جز مورد علاقه های ادمینتونه 😉💅🏻😂]
پارت:2
ویو کوک
توی کلاس بودم ک خودکارم افتاد زیر میز
خم شدم تا بردارمش
-سلام
با شنیدن صدای ات دستپاچه شدم و سریع سرم رو اوردم بالا و با سرعت توی میز کوبوندم
+اخخخ
سرم رو گرفتم و اروم اوردم بالا
+سلام[با صدای اروم
-خوبی سرت چیزیش نشد
+من خوبم سالمم
-اوکی
+ چیزی شده اومدی اینجا
-تهیونگ بم پیام داد گفت ک بیام اینجا
+ اها
کوک اروم گفت: لعنت بهت ته
-چیزی گفتی؟
+نه حالا بیا بشین تا ته بیاد
به صندلی کناری خودم که جای ته بود اشارع کردم
لبخندی زد و نشست
به چشماش نگاه کردم
جدی این دختر چی داشت
زیباییش مثل بقیه دخترا بود معمولی
پس چرا اینقدر شیفتشت شده بودم
-چیزی شده؟
به خودم اومدم و با لبخند گفتم
+نه چیزی نیست
-اها
×سلام ات
-او سلام سئوجون خوبی
ات بلند شد و همدیگه رو توی بغل گرفتن
×مرسی چطوری دختر دلم برات تنگ شده بود
-منم دلم تنگ شده بود
درحالی ک اون دوتا داشتن حرف میزدن جونگکوک تمام مدت با اخم بهشون خیره شده بود
بعد از ۵ مین ک صحبتاشون تموم شد ات پیش جونگکوک برگشت
+دوستت بود
-سئوجون؟
+اره صمیمی بنظر میرسین
-اره ی جورایی از سئوجون خوشم میاد
+ اوه ک اینطور خوبه[سرد
و بعد از این حرف سرش رو روی میز گذاشتم
-میگم کوک
سرش رو جهت مختلف چرخوند و چشماش رو بست
ات ک منظور از این حرکت رو نفهمید ساکت شد
÷من اومدم
-سلام ته
÷سلام اتی چطوری
-خوبم تو چطوری
÷منم خوبم
تهیونگ به جونگکوک اشاره کرد و گفت:
÷این چشه
ات با بالا اوردن شونش به تهیونک گفت که نمیدونه
-خب چیکارم داشتی
÷هیچی گفتم بیای باهم حرف بزنیم ولی خب ی کاری پیش اومد نتونستم زودتر بیام
تو همون لحظه صدای زنگ اومد
-بهتر قبل از اینکه معلم بره من برم
ات از روی صندلی بلند شد و گفت
-من میرم خدافظ بچه ها
÷خدافظ
و اونجا رو ترک کرد
بعد از رفتن ات
کوک سرش رو از روی میز بلند کرد
÷تونستی با عشقت خلوت کنی
+تو چرا خود سر همچین تصمیماتی میگیری[صدای بلند
÷چته تو خواستم با هم حرف بزنین
+ نیازی نبود حرف بزنیم من از تو خواستم ک باهاش حرف بزنم!؟
تهیونگ دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه اما با اومدن معلم ساکت شد...ادامه دارد
[فراموش نکنید ک کامنت جز مورد علاقه های ادمینتونه 😉💅🏻😂]
۱۸.۸k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.