زمانی که بهت اعتراف کرد...
زمانی که بهت اعتراف کرد...
#فلیکس #جیسونگ #هیونجین #لینو #سونگمین #چان #جونگین #چانگبین
با قدم هایی که دونه دونه اروم اروم برمی داشتی و به تک تک جزئیات فکر
می کردی...
با گذشتن زمان همینطور علاقت بهش
بیشتر بیشتر میشد..
ولی اون حسی که تو به اون داشتی رو اون به تو نداشت
البته هیچی مشخص نیست..!
و ولی میخواستی زمان بیشتری رو باهاش تقسیم کنی
شاید باید اعتراف می کردی؟
_ات صدامو میشنوی..؟
با دیدن فلیکس که تقریبا فاصله ای کمی بین تون هست
سرت رو به پاییت هدایت کردی
با اینکار کمی قدم به عقب برداشتی
و فاصله ازش گرفتی
*هوم.. چیشده..؟
_باید بریم اتاق پرستاری..
وسایل رو سرجای خودشون و یکم تمیزکاری کنیم و بزاریم..
*چرا.. ما باید بریم؟
_یادت رفته عضو شورای دانش اموزی هستی؟
با شنیدن این کلمه تازه فهمیدی قضیه چیه..
که دونفری به سمت اتاق پرستاری
قدم برداشتید وارد اتاق شدید که..
_کسی داخل نیست فکر کنم خودمون دوتاییم
با این حرف قلبت یکم تندتر می تپید اینکه میتونی با کسی که دوستش داری تنها باشی یه جور دیگه قشنگه..
*اره فکر کنم فقط خودمون دوتاییم
با لبخندی از سرذوق به سمت پنجره اتاق رفتی و انگشتت به پنجره زدی با خاکی که روی دستت موند به سمت فلیکس گرفتی...
*بیا اول از تمیز کردن پنجره ها شروع کنیم..
باهم شروع به تمیزکاری کردین تو همون چند دقیقه اول کلی باهم صحبت کردین
شاید این اولین بار بود که اوضاع اینجوری بود یعنی به لطف یه تمیزکاری
تونستی با کسی که دوستش داری اینطوری صحبت کنی..!
* بلخر تموم شددد
_هنوز چندتا وسیله برای جا به جا کردن
مونده
رفتی و روی صندلی که کنار میز بود نشستی..
*ایناهم که کارگرد استخدام کردن انگار عین خر داریم کار می کنیم حداقل شربتی چیزی برامون بیارن
به حرفت خندید و تنها با نگاه خاصی بهت نگاه می کرد.. و کمی بهت نزدیک شد که چشمات رو به چشمای ستاره ای زیباش دوختی تو اون چشما انگار میشد
ماه یا ستاره رو دید تاحالا به اون چشما اینقدر دقت نکرده بودی..
*نمیدونستم اینقدر میتونن زیبا باشه..
یکم دیگه بهت نزدیک شد و ارنجش رو روی میز گذاشت و اون یکی دستش رو روی صورتت گذاشت و کمی خودش رو خم کرد جوری که فاصله چندانی نداشتین...
ولی اینجا این قلبت بود که تندتر از هرلحضه می تپید..
_میدونی نمیدونم با چی هستی ولی من خورشید رو از نزدیک دیدم.. اون خیلی زیباست ولی الان متوجه شدم زیبایی اون از این حرف ها هم رد کرده..!
#فلیکس #جیسونگ #هیونجین #لینو #سونگمین #چان #جونگین #چانگبین
با قدم هایی که دونه دونه اروم اروم برمی داشتی و به تک تک جزئیات فکر
می کردی...
با گذشتن زمان همینطور علاقت بهش
بیشتر بیشتر میشد..
ولی اون حسی که تو به اون داشتی رو اون به تو نداشت
البته هیچی مشخص نیست..!
و ولی میخواستی زمان بیشتری رو باهاش تقسیم کنی
شاید باید اعتراف می کردی؟
_ات صدامو میشنوی..؟
با دیدن فلیکس که تقریبا فاصله ای کمی بین تون هست
سرت رو به پاییت هدایت کردی
با اینکار کمی قدم به عقب برداشتی
و فاصله ازش گرفتی
*هوم.. چیشده..؟
_باید بریم اتاق پرستاری..
وسایل رو سرجای خودشون و یکم تمیزکاری کنیم و بزاریم..
*چرا.. ما باید بریم؟
_یادت رفته عضو شورای دانش اموزی هستی؟
با شنیدن این کلمه تازه فهمیدی قضیه چیه..
که دونفری به سمت اتاق پرستاری
قدم برداشتید وارد اتاق شدید که..
_کسی داخل نیست فکر کنم خودمون دوتاییم
با این حرف قلبت یکم تندتر می تپید اینکه میتونی با کسی که دوستش داری تنها باشی یه جور دیگه قشنگه..
*اره فکر کنم فقط خودمون دوتاییم
با لبخندی از سرذوق به سمت پنجره اتاق رفتی و انگشتت به پنجره زدی با خاکی که روی دستت موند به سمت فلیکس گرفتی...
*بیا اول از تمیز کردن پنجره ها شروع کنیم..
باهم شروع به تمیزکاری کردین تو همون چند دقیقه اول کلی باهم صحبت کردین
شاید این اولین بار بود که اوضاع اینجوری بود یعنی به لطف یه تمیزکاری
تونستی با کسی که دوستش داری اینطوری صحبت کنی..!
* بلخر تموم شددد
_هنوز چندتا وسیله برای جا به جا کردن
مونده
رفتی و روی صندلی که کنار میز بود نشستی..
*ایناهم که کارگرد استخدام کردن انگار عین خر داریم کار می کنیم حداقل شربتی چیزی برامون بیارن
به حرفت خندید و تنها با نگاه خاصی بهت نگاه می کرد.. و کمی بهت نزدیک شد که چشمات رو به چشمای ستاره ای زیباش دوختی تو اون چشما انگار میشد
ماه یا ستاره رو دید تاحالا به اون چشما اینقدر دقت نکرده بودی..
*نمیدونستم اینقدر میتونن زیبا باشه..
یکم دیگه بهت نزدیک شد و ارنجش رو روی میز گذاشت و اون یکی دستش رو روی صورتت گذاشت و کمی خودش رو خم کرد جوری که فاصله چندانی نداشتین...
ولی اینجا این قلبت بود که تندتر از هرلحضه می تپید..
_میدونی نمیدونم با چی هستی ولی من خورشید رو از نزدیک دیدم.. اون خیلی زیباست ولی الان متوجه شدم زیبایی اون از این حرف ها هم رد کرده..!
۱۲.۷k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.