کاراموز من ... part 4

بعد از خوردن غذا شون
کوک : بیا ادامه بده * سرد
لونا : آه بی خیال آنقدر سرد نباش تو لایوات که خیلی میخندی و شادو شنگولی
کوک : مثل این میمونه من بگم چرا پیش دوستت راحتی .‌.. اصلا ارمیامن دوست دارم به تو چه فوضول * سرد و عصبی
لونا : هوم
کوک: چون باهات غذا خوردم دلیل نمیشه باهات صمیمی شده باشم
لونا : منم نگفتم شدی
کوک : اها * اخم
لونا : میگم میشه یه امضا بهم بدین ؟
کوک : نه
لونا : یاااا بیخیال یه امضاس خسیس
کوک : باشععهه* حرصی
لونا : ممنون بی اعصاب
کوک : نیستم
لونا : هستی
کوک : نیستم
و افتاد دنبالش لونا هم داشت فرار می کرد که یهو پاهاش بهم پیچ خورد و داشت می رفت تو زمین
کوک هم خیلی راحت وایسا بود و داشت نگاش می‌کرد
لونا هم با زمین یکی شد
کوک : از خنده رو زمین ولو شده *
لونا : ای کوفت ... ای زهر مار ... ای درد ‌... میمردی منو میگرفتی ؟
کوک : برو بابا می خواستی قشنگ یند کفشتو ببندی
اینو گفت ورفت لونا را از زمین جدا کرد
لونا : لازم نکرده دست بهم نزن * عصبی
کوک : کم زر بزن و راه بیا
برد نشوندش و به زور آب بهش داد
لونا : می خوای منو خفه کنی ؟ ... اُهوم ... اهم ( مثلا سرفه میکنه ) * آب پریده دهنش
یه چند زد پشت سرش و بعد شروع به بستن بند کفش لونا کرد
لونا : خوبی کردن بهت نمیاد
کوک : هوم

لایک : ۱۳
کامنت : ۷