پسر مغرور مدرسه دشمن من 6...
(کرم ریزی ادمین تموم میشوم😂)
ویو ا.ت
چشمامو باز کردم واییییی من کجام چند تا دختر و پسر بالای سرم بودن خیلی آشنا میزدم ولی من نمی دونم که اونا کین زبون وا کردم
+: شما کی هستین؟
_: ا.ت منم تهیونگ (بغض)
+: ببخشید باید شما رو بشناسم؟
✓: ا.ت یعنی حتی منم نمی شناسی؟
+: آه بورام تو اینجا چی کار می کنی
من چرا اومدم اینجا تینا کین؟
✓: نگران نباش چیزی نیست تو حافظتو از
دست دادی بزودی حافظت بر میگرده ما کره تیم
+: آها م من میرم توی اتاقم
✓: باشه
رفتم توی اتاقم خودمو زده بودم به فراموشی هه فک کردین
من واقعاً حافظمو از دست دادم؟ کور خوندین من
زرنگ تر از این حرفام که در باز شد ته بود اههههه این
خیانت کار چرا هی میاد پیش من
_: ا.ت
+: ب بله شما؟
_: منم تهیونگ
+: آها همون آقاهه
_: نه من دوست پسرتم
+: چ چی!؟
_: خوب ببین توی ژاپن یه اتاقی افتاد که تو
اصلا خبر نداشتی اونا خواهرامون بودن
ببین داشتیم باهاشون حرف میزدیم که به دشمنامون
گفتن کی قراره از دست اون دخترا خلاص بشیم و
من گفتم به زودی اما تو اونجا بودی و اشتبا برداشت کردی
دویدی سمت جاده ماشین خورد بهت و تصادف کردی
+: دروغ نگو ته (بعض)
_: تو حافظتو از دست ندادی؟!
+: نخیر باید ثابت کنی که واقعا اون کارو نکردی و بهم
ثابت کنی که عاشقمی
_: واقعاً می خوای ثابت کنم بهت😈؟
+: ایشششششش
_: .خنده.
+: بابا فهمیدم نمی خواد ثابت کنی
_: (بچم از خنده ترکید😅)
+: خوب دیگه
_: نمی خوای به بقیه بگی حافظت سر جاشه؟
+: اونا میدونن که اونا خواهراتون بودن؟
_: نه تازه بورام دو سه تا حرف بد بهش زد
+: اره دیگه اون دوست صمیمی کنه
_: هییییییی
رفتم پایین و بهشون گفتم حافظمو از دست ندادم
و پسرا همه چیو تعریف کردن خوب بود اما اگه
خواهرشون نبود سرشون روی تنشون نبود
(دیگه خودتون بدونین چی گفتنم🗿)
همه رفتیم خوابیدیم و ساعت دو سه بود که بیدار شدم
خیلی تشنم بود رفتم پایین که آب بخورم
رفتم و جلوی شیر آب رفتم و آب رو پر کردم که
یکی از پشت بغلم کرد اره ته بود
_: چی کار میکنی؟
+: چی کار می کنم آب می خورم دیگه
_: اوهوم
+: تو بیدار بودی؟
_: نه صدای در اتاقت و شنیدم اومدم ببینم چیزی شده
+: آها خیله خب
رفتیم و خوابیدیم ته پیش من خوابید چون بارون میبارید
صدای بارون خیلی خوب بود از توی بغل ته درومدم و رفتم کنار پنجره تا صدای بارون رو بهتر بشنوم
حال خوبی بود که صدای بارون بهم آرامش میداد
که ته از پشت بهم چسبید
_: توعم صدای بارون رو دوست داری اره؟
+: اوهوم
_: خوبه باید بخوابی وگرنه...
+: ته بزار صدای بارون و گوش کنم توعم پیشم بمون
_: باشه
و.....
خماریییییییی😂🗿
ویو ا.ت
چشمامو باز کردم واییییی من کجام چند تا دختر و پسر بالای سرم بودن خیلی آشنا میزدم ولی من نمی دونم که اونا کین زبون وا کردم
+: شما کی هستین؟
_: ا.ت منم تهیونگ (بغض)
+: ببخشید باید شما رو بشناسم؟
✓: ا.ت یعنی حتی منم نمی شناسی؟
+: آه بورام تو اینجا چی کار می کنی
من چرا اومدم اینجا تینا کین؟
✓: نگران نباش چیزی نیست تو حافظتو از
دست دادی بزودی حافظت بر میگرده ما کره تیم
+: آها م من میرم توی اتاقم
✓: باشه
رفتم توی اتاقم خودمو زده بودم به فراموشی هه فک کردین
من واقعاً حافظمو از دست دادم؟ کور خوندین من
زرنگ تر از این حرفام که در باز شد ته بود اههههه این
خیانت کار چرا هی میاد پیش من
_: ا.ت
+: ب بله شما؟
_: منم تهیونگ
+: آها همون آقاهه
_: نه من دوست پسرتم
+: چ چی!؟
_: خوب ببین توی ژاپن یه اتاقی افتاد که تو
اصلا خبر نداشتی اونا خواهرامون بودن
ببین داشتیم باهاشون حرف میزدیم که به دشمنامون
گفتن کی قراره از دست اون دخترا خلاص بشیم و
من گفتم به زودی اما تو اونجا بودی و اشتبا برداشت کردی
دویدی سمت جاده ماشین خورد بهت و تصادف کردی
+: دروغ نگو ته (بعض)
_: تو حافظتو از دست ندادی؟!
+: نخیر باید ثابت کنی که واقعا اون کارو نکردی و بهم
ثابت کنی که عاشقمی
_: واقعاً می خوای ثابت کنم بهت😈؟
+: ایشششششش
_: .خنده.
+: بابا فهمیدم نمی خواد ثابت کنی
_: (بچم از خنده ترکید😅)
+: خوب دیگه
_: نمی خوای به بقیه بگی حافظت سر جاشه؟
+: اونا میدونن که اونا خواهراتون بودن؟
_: نه تازه بورام دو سه تا حرف بد بهش زد
+: اره دیگه اون دوست صمیمی کنه
_: هییییییی
رفتم پایین و بهشون گفتم حافظمو از دست ندادم
و پسرا همه چیو تعریف کردن خوب بود اما اگه
خواهرشون نبود سرشون روی تنشون نبود
(دیگه خودتون بدونین چی گفتنم🗿)
همه رفتیم خوابیدیم و ساعت دو سه بود که بیدار شدم
خیلی تشنم بود رفتم پایین که آب بخورم
رفتم و جلوی شیر آب رفتم و آب رو پر کردم که
یکی از پشت بغلم کرد اره ته بود
_: چی کار میکنی؟
+: چی کار می کنم آب می خورم دیگه
_: اوهوم
+: تو بیدار بودی؟
_: نه صدای در اتاقت و شنیدم اومدم ببینم چیزی شده
+: آها خیله خب
رفتیم و خوابیدیم ته پیش من خوابید چون بارون میبارید
صدای بارون خیلی خوب بود از توی بغل ته درومدم و رفتم کنار پنجره تا صدای بارون رو بهتر بشنوم
حال خوبی بود که صدای بارون بهم آرامش میداد
که ته از پشت بهم چسبید
_: توعم صدای بارون رو دوست داری اره؟
+: اوهوم
_: خوبه باید بخوابی وگرنه...
+: ته بزار صدای بارون و گوش کنم توعم پیشم بمون
_: باشه
و.....
خماریییییییی😂🗿
۱۷.۰k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.