خدمتکار شخصی
خدمتکار شخصی
p¹⁵
+:باشه....
جونگکوک رفت اسکله و گفت ساعت ۶ میاد دنبالم
صبحانه رو خوردم و رفتم توی باغ پشت عمارت که ی تاب خیلی بزرگ داشت!
روی تاب نشسته بودم و فکر میکردم
+:یعنی الان من ی مامانم؟. اههه خدای من مگه گناهم چی بود!
بعد از ۳ ساعت رفتم داخل ی رامین درست کردم و خوابیدم
+:آیییی سرم .... ببینم ساعت چند...چییی ۵
وای ۱ ساعت وقت دارم
سریع دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم .آرایشم که تموم شد
ساعت ۵:۴۷ بود و دیگه کم کم کوک باید میومد دنبالم
دقیق ساعت ۶بود که زنگ زد و گفت بیام پایین که پورشه آلبالوییش رو دیدم و یاد اون شب که نقش دوست دخترش رو بازی کردم افتادم
تکیه داده بود به ماشینش و کت سرمه ایش زیادی خودنمایی میکرد......
p¹⁵
+:باشه....
جونگکوک رفت اسکله و گفت ساعت ۶ میاد دنبالم
صبحانه رو خوردم و رفتم توی باغ پشت عمارت که ی تاب خیلی بزرگ داشت!
روی تاب نشسته بودم و فکر میکردم
+:یعنی الان من ی مامانم؟. اههه خدای من مگه گناهم چی بود!
بعد از ۳ ساعت رفتم داخل ی رامین درست کردم و خوابیدم
+:آیییی سرم .... ببینم ساعت چند...چییی ۵
وای ۱ ساعت وقت دارم
سریع دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم .آرایشم که تموم شد
ساعت ۵:۴۷ بود و دیگه کم کم کوک باید میومد دنبالم
دقیق ساعت ۶بود که زنگ زد و گفت بیام پایین که پورشه آلبالوییش رو دیدم و یاد اون شب که نقش دوست دخترش رو بازی کردم افتادم
تکیه داده بود به ماشینش و کت سرمه ایش زیادی خودنمایی میکرد......
۷.۹k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.