purple love
purple love
پارت۷
دو روز بعد
ات
همه توی حال نشسته بودیم،هیچکس حالش اوکی نبود همه نگران بابا بودن،منم چند روز بود نرفته بودم دانشگاه امیدوارم جیمین نمره ازم کم نکنه،البته باید حال منو درک کنه دیگه
جیمین اومد عمو بهش گفت که باهام کار داره،اونم اومد کنارم نشست
عمو.ات ما بلیط گرفتیم تا بریم المان،پیش یه دکتر خوب اونجا بابات خوب میشه ولی ممکنه یکم طول بکشه به خاطر همین من به جیمین سپردم مواظبت باشه
ات.چی؟منم میخام بیام
م.ا.نه دخترم نمیشه تو باید بری دانشگاه،نگران نباش من هرروز بهت زنگ میزنم،تازه میونگ هم میاد کنارت ما امشب پرواز داریم
ات.باشه
دیگه حرفی نزدم چون مطمئنم قبول نمیکنن من باهاشون برم،از یه طرف دیگه هم ناراحت بودم دوس نداشتم با جیمین چند ماه داخل یه خونه بمونم
شب بقیه رو رسوندیم فرودگاه،منو جیمین برگشتیم خونه
منم داشتم میرفتم توی اتاقم که جیمین صدام زد
جیمین.ات
ات.بله؟
جیمین.فردا باید بیای دانشگاه خیلی از درسا عقبی
ات.میشه نیام اصلا حالم خوب نیست
جیمین.نه،مگه خونه ی خالست هر وقت خواستی بیای هر وقت خواستی نیای،باید فردا قبل از من دانشگاه باشی وگرنه این ترمو میوفتی
ات.باشهه
جیمین رفت اتاقش منم با رفتنش یه فکر شیطانی به سرم زد،البته بعدش احتمال کشته شدنم به دست جیمین صد درصده ولی خب بازم کیف میکنم حالشو بگیرم
ساعت یکو نیم شب بود،امیدوارم جیمین خواب باشه تا من نقشمو عملی کنم،اروم رفتنم سمت اتاقش
درو باز کردم جیمین خواب بود،خب تا الان که خوب پیش رفتم،رفتم سراغ ساعت دیجیتالی روی میز
روی ساعت ده کوکش کردم،اخیششش الان میتونم بخوابم،جیمین هم خودش برای دانشگاه خواب میوفته پس نمیتونه به من گیر بده
رفتم اتاقم با خیال راحت خوابیدم
صبح با داد جیمین از خواب بیدار شدم ساعت نه نیم بود،رفتم پایین دیدم جیمین داره با عصبانیت میاد سمتم
جیمین.تو ساعت منو اونکار کردی ارهههه؟
ات.واا حالت خوبه کدوم ساعت؟
جیمین.کدومم ساعت؟دیشب من ساعتو روی شیش کوک کردم اما الان روی ساعت دهه هیچکس هم به جز تو توی این خونه نبود
ات.الان منظورت اینه کار منه ساعتتو دستکاری کردم؟
جیمین.ارهه،دقیقا منظورم همینه،با خودت گفتی ساعت جیمینو دستکاری میکنم تا خواب بیوفته خودمم با خیال راحت میخوابم،ببین ات الان باهات هیچ کاری ندارم اما مطمئن باش تلافی این کارتو سرت در میارم
جیمین بدون اینکه چیز دیگه ای بگه رفت تو اتاقش درو محکم بست....
شرطا
۱۸ لایک
۱۳ کامنت
پارت۷
دو روز بعد
ات
همه توی حال نشسته بودیم،هیچکس حالش اوکی نبود همه نگران بابا بودن،منم چند روز بود نرفته بودم دانشگاه امیدوارم جیمین نمره ازم کم نکنه،البته باید حال منو درک کنه دیگه
جیمین اومد عمو بهش گفت که باهام کار داره،اونم اومد کنارم نشست
عمو.ات ما بلیط گرفتیم تا بریم المان،پیش یه دکتر خوب اونجا بابات خوب میشه ولی ممکنه یکم طول بکشه به خاطر همین من به جیمین سپردم مواظبت باشه
ات.چی؟منم میخام بیام
م.ا.نه دخترم نمیشه تو باید بری دانشگاه،نگران نباش من هرروز بهت زنگ میزنم،تازه میونگ هم میاد کنارت ما امشب پرواز داریم
ات.باشه
دیگه حرفی نزدم چون مطمئنم قبول نمیکنن من باهاشون برم،از یه طرف دیگه هم ناراحت بودم دوس نداشتم با جیمین چند ماه داخل یه خونه بمونم
شب بقیه رو رسوندیم فرودگاه،منو جیمین برگشتیم خونه
منم داشتم میرفتم توی اتاقم که جیمین صدام زد
جیمین.ات
ات.بله؟
جیمین.فردا باید بیای دانشگاه خیلی از درسا عقبی
ات.میشه نیام اصلا حالم خوب نیست
جیمین.نه،مگه خونه ی خالست هر وقت خواستی بیای هر وقت خواستی نیای،باید فردا قبل از من دانشگاه باشی وگرنه این ترمو میوفتی
ات.باشهه
جیمین رفت اتاقش منم با رفتنش یه فکر شیطانی به سرم زد،البته بعدش احتمال کشته شدنم به دست جیمین صد درصده ولی خب بازم کیف میکنم حالشو بگیرم
ساعت یکو نیم شب بود،امیدوارم جیمین خواب باشه تا من نقشمو عملی کنم،اروم رفتنم سمت اتاقش
درو باز کردم جیمین خواب بود،خب تا الان که خوب پیش رفتم،رفتم سراغ ساعت دیجیتالی روی میز
روی ساعت ده کوکش کردم،اخیششش الان میتونم بخوابم،جیمین هم خودش برای دانشگاه خواب میوفته پس نمیتونه به من گیر بده
رفتم اتاقم با خیال راحت خوابیدم
صبح با داد جیمین از خواب بیدار شدم ساعت نه نیم بود،رفتم پایین دیدم جیمین داره با عصبانیت میاد سمتم
جیمین.تو ساعت منو اونکار کردی ارهههه؟
ات.واا حالت خوبه کدوم ساعت؟
جیمین.کدومم ساعت؟دیشب من ساعتو روی شیش کوک کردم اما الان روی ساعت دهه هیچکس هم به جز تو توی این خونه نبود
ات.الان منظورت اینه کار منه ساعتتو دستکاری کردم؟
جیمین.ارهه،دقیقا منظورم همینه،با خودت گفتی ساعت جیمینو دستکاری میکنم تا خواب بیوفته خودمم با خیال راحت میخوابم،ببین ات الان باهات هیچ کاری ندارم اما مطمئن باش تلافی این کارتو سرت در میارم
جیمین بدون اینکه چیز دیگه ای بگه رفت تو اتاقش درو محکم بست....
شرطا
۱۸ لایک
۱۳ کامنت
۱۴.۲k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.