من بی کس نیستم
من بی کس نیستم
#پارت1
********نرگس********
با درد و گیجی چشامو باز میکنم
وا جلل خالق چرا کور شدم
چرا همه جا تاریکه
متوجه شیئه نرمی که رو چشام بود شدم
وا ملت دیوونن بخدا هم بیهوش میکنن هم چشمای ادمو میبندن
خدا شفا بده
اها حالا حتما میگید روانیه بیهوش بوده اونو انداختن وسط خیابون بعد با خودش درگیره
نه عمو من الان یه ساله عادت کردم به این چیز بخاطر همین به فکر یه خونه دیگه ای هستم برا خودم
حالا که چیزی ندارم از دست بدم دستامو گذاشتم تو جیب سویشرتمو همونجور که سوت میزدم داشتم میرفتم سمت عمارتم که پایین شهر بود
یه عمارتی داشتم توپ از اونایی که هر قسمت از دیوارش با یه چی ساختن
چیه لابد فک کردید خیلی پولدارم
نه باب...
با شنیدن صدای بوق و ترمز و پیچیدن درد تو تنم و افتادنم نتونستم بیشتر از این به خونه قشنگم فکر کنم
صدا یه دختر که مدام تکونم میداد و میگفت دختر خوبی صدامو میشنوی میشنیدم
با درد چشامو باز کردم
چشم دوختم به یه دختر ۱۸ ۱۹ ساله که با نگرانی داشت نگام میکرد و تکونم میداد کردم
اروم تو جام نیم خیز شدم دختره با نگرانی گفت
خانمX_دختر میخوای بریم دختر حالت خوبه میتونی بلند شی
اروم سر تکون دادم و با درد شونشو گرفتم و نشستم
مچ پام بدجور درد میکرد دست گذاشتم روش و نگاش کردم فکر کنم ترک خورده باشه
وجی:بابا دکی جوون یه لحظه افکارتو بزار کنار دختره الان از حال میره بس که نگرانت شد
+تو زر نزن زر نزن خفه شو خواهشا
سر بلند کردم که دیدم دختره سکته ای نگام میکنه پوف بیا ابروم رفت جلو ملت الان میگه چه دیوونست
با درد نالیدم
من:میشه کمکم کنی بلند شم
دختره هول پشت سر هم سر تکون داد و دستشو گذاشت زیر بغلم و اروم بلندم کرد که نتونستم و از درد مچ پام دوباره نشستم
من:اخخخخ آییی پاممم
دختره که نگرانی از قیافه و صورتش میبارید(چه فرقی میکنه الان؟)به تو چه
دوباره بلندم کرد
خانمx:باید ببرمت دکتر شاید پات ضربه دیده باشه
من:ن..نه خوبه
خانمx:ولی تو نمیتونی روش به ایستی و بازومو و گرفت و کشوند سمت ماشینش با حرص بازمو از دست کشیدم و عصبی غریدم
من:پولشو از جیب بابای نداشتم یا مامان خیالیم بیارم
با ناراحتی نگام کرد و گفت:اوخی ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم تسلیت میگم پولشو خودم میدم خودم مقصرم
با کلافگی پوفی کردم و اروم سر تکون دادم و به کمک اون رفتم رو صندلی های عقب ماشین ۲۰۶ آلبالوییش نشستم و پامو دراز کردم اون دختره هم زود پشت رل نشست و پاشو گذاشت رو پدال گاز و سمت بیمارستان روند...
#پارت1
********نرگس********
با درد و گیجی چشامو باز میکنم
وا جلل خالق چرا کور شدم
چرا همه جا تاریکه
متوجه شیئه نرمی که رو چشام بود شدم
وا ملت دیوونن بخدا هم بیهوش میکنن هم چشمای ادمو میبندن
خدا شفا بده
اها حالا حتما میگید روانیه بیهوش بوده اونو انداختن وسط خیابون بعد با خودش درگیره
نه عمو من الان یه ساله عادت کردم به این چیز بخاطر همین به فکر یه خونه دیگه ای هستم برا خودم
حالا که چیزی ندارم از دست بدم دستامو گذاشتم تو جیب سویشرتمو همونجور که سوت میزدم داشتم میرفتم سمت عمارتم که پایین شهر بود
یه عمارتی داشتم توپ از اونایی که هر قسمت از دیوارش با یه چی ساختن
چیه لابد فک کردید خیلی پولدارم
نه باب...
با شنیدن صدای بوق و ترمز و پیچیدن درد تو تنم و افتادنم نتونستم بیشتر از این به خونه قشنگم فکر کنم
صدا یه دختر که مدام تکونم میداد و میگفت دختر خوبی صدامو میشنوی میشنیدم
با درد چشامو باز کردم
چشم دوختم به یه دختر ۱۸ ۱۹ ساله که با نگرانی داشت نگام میکرد و تکونم میداد کردم
اروم تو جام نیم خیز شدم دختره با نگرانی گفت
خانمX_دختر میخوای بریم دختر حالت خوبه میتونی بلند شی
اروم سر تکون دادم و با درد شونشو گرفتم و نشستم
مچ پام بدجور درد میکرد دست گذاشتم روش و نگاش کردم فکر کنم ترک خورده باشه
وجی:بابا دکی جوون یه لحظه افکارتو بزار کنار دختره الان از حال میره بس که نگرانت شد
+تو زر نزن زر نزن خفه شو خواهشا
سر بلند کردم که دیدم دختره سکته ای نگام میکنه پوف بیا ابروم رفت جلو ملت الان میگه چه دیوونست
با درد نالیدم
من:میشه کمکم کنی بلند شم
دختره هول پشت سر هم سر تکون داد و دستشو گذاشت زیر بغلم و اروم بلندم کرد که نتونستم و از درد مچ پام دوباره نشستم
من:اخخخخ آییی پاممم
دختره که نگرانی از قیافه و صورتش میبارید(چه فرقی میکنه الان؟)به تو چه
دوباره بلندم کرد
خانمx:باید ببرمت دکتر شاید پات ضربه دیده باشه
من:ن..نه خوبه
خانمx:ولی تو نمیتونی روش به ایستی و بازومو و گرفت و کشوند سمت ماشینش با حرص بازمو از دست کشیدم و عصبی غریدم
من:پولشو از جیب بابای نداشتم یا مامان خیالیم بیارم
با ناراحتی نگام کرد و گفت:اوخی ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم تسلیت میگم پولشو خودم میدم خودم مقصرم
با کلافگی پوفی کردم و اروم سر تکون دادم و به کمک اون رفتم رو صندلی های عقب ماشین ۲۰۶ آلبالوییش نشستم و پامو دراز کردم اون دختره هم زود پشت رل نشست و پاشو گذاشت رو پدال گاز و سمت بیمارستان روند...
۵.۸k
۱۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.