عشق دو طرفه𝕡𝕒𝕣𝕥𝟠
که یهو... زارتتتتت خوردم به یه ماشین و سیاهی....
به حس فرو رفتن چیزی توی دستم چشمامو باز کردم دیدم توی بیمارستانم و دارن بهم آمپول میزنن کنارمو نگاه کردم دیدم مامانم کنارم نشسته داره گریه میکنه نگاهش کردم
مامان ا/ت ویو
یهو یه شماره بهم زنگ زد
بیمارستان: سلام خانم پارک ا/ت؟
م.ا: سلام بله بفرمایید
بیمارستان: دخترتون تو بیمارستانن
م.ا: ی..یعنی چ..چی چشه؟ حالش چطوره؟
بیمارستان: نگران نباشید خانم تصادف کردن ولی حالشون خوبه
م.ا: ا..الان میام
م.ا ویو تا این خبرو شنیدم دست و پام شل شد سریع رفتم کارامو کردم و رفتم بیمارستان تاکسی گرفتم و سریع رفتم وقتی رسیدم سریع رفتم پیش منشی
م.ا: ببخشید خانم پارک ا/ت کجا هستن
منشی: اتاق ۲ طبقه بالا
م.ا: ممنون
سریع رفتم دکتر توی اتاق بود
نیم ساعت نشستم از استرس نمیدونستم چیکار کنم
*دکتر اومد بیرون*
دیدم دکتر اومد بیرون سریع رفتم جلو
م.ا: دکتر حال دخترم چطوره؟ آسیب بد دیده؟
دکتر: خانم پارک آسیب جدی دیدن ولی اصلا جای نگرانی نیست حالشون خوب میشه
م.ا: ممنونم میتونم ببینمش؟
دکتر: بله حتما
رفتم توی اتاق پیشش نشستم بعد ده دقیقه اومدن بهش آمپول زدن
یه صدای آرومی گفت مامان
رومو برگردوندم دیدم ا/ت بیدار شده
ا/ت: مامان
م.ا: جانم دخترم حالت خوبه؟
ا/ت: آره مامان خوبم
پرستار: اوم خانم پارک به هوش اومدید الان به دکتر خبر میدم.....
ادامه دارد.....
شرط: ۱۰ لایک
۱۰ کامنت
شرطا رو سریع برسونید که بزارم
به حس فرو رفتن چیزی توی دستم چشمامو باز کردم دیدم توی بیمارستانم و دارن بهم آمپول میزنن کنارمو نگاه کردم دیدم مامانم کنارم نشسته داره گریه میکنه نگاهش کردم
مامان ا/ت ویو
یهو یه شماره بهم زنگ زد
بیمارستان: سلام خانم پارک ا/ت؟
م.ا: سلام بله بفرمایید
بیمارستان: دخترتون تو بیمارستانن
م.ا: ی..یعنی چ..چی چشه؟ حالش چطوره؟
بیمارستان: نگران نباشید خانم تصادف کردن ولی حالشون خوبه
م.ا: ا..الان میام
م.ا ویو تا این خبرو شنیدم دست و پام شل شد سریع رفتم کارامو کردم و رفتم بیمارستان تاکسی گرفتم و سریع رفتم وقتی رسیدم سریع رفتم پیش منشی
م.ا: ببخشید خانم پارک ا/ت کجا هستن
منشی: اتاق ۲ طبقه بالا
م.ا: ممنون
سریع رفتم دکتر توی اتاق بود
نیم ساعت نشستم از استرس نمیدونستم چیکار کنم
*دکتر اومد بیرون*
دیدم دکتر اومد بیرون سریع رفتم جلو
م.ا: دکتر حال دخترم چطوره؟ آسیب بد دیده؟
دکتر: خانم پارک آسیب جدی دیدن ولی اصلا جای نگرانی نیست حالشون خوب میشه
م.ا: ممنونم میتونم ببینمش؟
دکتر: بله حتما
رفتم توی اتاق پیشش نشستم بعد ده دقیقه اومدن بهش آمپول زدن
یه صدای آرومی گفت مامان
رومو برگردوندم دیدم ا/ت بیدار شده
ا/ت: مامان
م.ا: جانم دخترم حالت خوبه؟
ا/ت: آره مامان خوبم
پرستار: اوم خانم پارک به هوش اومدید الان به دکتر خبر میدم.....
ادامه دارد.....
شرط: ۱۰ لایک
۱۰ کامنت
شرطا رو سریع برسونید که بزارم
۲۳.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.