دیروز نشستم با توجه به این فیلم تک پارتی نوشتم و نظرتون؟!
دیروز نشستم با توجه به این فیلم تک پارتی نوشتم و نظرتون؟!
#blacktan
بلکتن تک پارتی
بعد از اتمام اجراشون روی صندلی های مخصوص گروهشون که پشت سر گروه بلک پینک - نزدیک ترین گرل گروپ بهشون و دوستای نزدیکشون - کنار هوپی هیونگش و یونگی هیونگش نشست.
جی هوپ: اومدی مینی؟
لبخندی زد و گفت: هیونگ چندتا اجرای دیگه تا پایان مونده؟
یونگی با کلافگی جواب داد: سه تا اجرای دیگه و بعدم جوایز ایشالا
خنده ای کرد و روبه دوست پسرش گفت: هیونگ! اینقدر زود خسته شدی؟
یونگی سرشو کج کرد و روی شونه پسر کوچکتر گذاشت و خسته گفت: چیکار کنم خب بابا جونم برای اجرا دراومد.
جیمین لبخند محوی زد و گفت: استراحت کن یونگ....
یه دفعه از جلو جیسو نونا- اونی گروه بلک پینک - با اشاره دست حواس جیمین رو خواست....
جی هوپ با دست زد پس کله یونگی و یونگی سریع سرشو از روی شونه جیمینش برداشت و به جی هوپ چشم غره رفت و باهاش مشغول حرف زدن شد.
جیسو اشاره دیگه ای به جیمین کرد که جیمین یه ذره جلو تر خم شد و جیسو در گوش جنی شروع کرد به گفتن چیزی.
جیسو: می دونی وقتی حالت تهوع بهت دست میده باید چیکار کنی؟ ادب حکم میکنه تو هم باهاش دست بدی.
جنی نتونست جلو خندشو بگیره و بلند خندید.
جنی: وای لعنت بهت...من بعدا میدونم به جین اوپا چی بگم به خدا...
جیمین خیلی خودشو کنترل کرد چون عادت داشت به جوک های بی مزه، پس فقط نگاهی پر معنی که یعنی« جیسو نونا خانم من بعدا برای شما و اوپاتون دارم» بود کرد و برگشت سمت دوست پسرش و در گوشش همون جوک و گفت و هردو باهم زدن زیر خنده.
یونگی: این بده وقتی بزرگترین افراد گروه باهم اختلاط کنن
جی هوپ که از اون طرف فضولیش گل کرده بود ، اینقدر با مشت به بازوی جیمین زد که بازوی پسرک کبود شد.
جیمین: هوششش کبود کردی دست بی صاحابو
جی هوپ: زر نزن زر بزن بگو جیسو چی گفت
جیمین سری از تأسف تکون داد و گفت: نه به اینکه میگی زر نزن نه اینکه میگی زر بزن من الان چه غلطی کنم هوم؟!
جی هوپ: اذیتم نکن چیم...
جیمین: اصلا از جنی بپرس..
تهیونگ که کنار جی هوپ نشسته بود گفت: اره و فنوار آرمی و بلینک بیشتر بشه
جیمین شروع کرد به تعریف اتفاق و تهیونگ ترکید از خنده که حواس رزی که پیش جیسو و جلوی تهیونگ و نامجون نشسته بود بهشون پرت شد...
رزی با صدایی آروم گفت: باز چی شد تهیونگ که کل سالن رو گذاشتی روی سرت ؟
نامجون که دید تهیونگ اگه الان حرف بزنه کل سالن بهشون میخندن به رزی گفت: از جیسو بپرس این اتفاقات زیر سر خودشه
رزی: اوک
و رفت و از جیسو اونیش پرسید و اونم براش گفت.....
#blacktan
بلکتن تک پارتی
بعد از اتمام اجراشون روی صندلی های مخصوص گروهشون که پشت سر گروه بلک پینک - نزدیک ترین گرل گروپ بهشون و دوستای نزدیکشون - کنار هوپی هیونگش و یونگی هیونگش نشست.
جی هوپ: اومدی مینی؟
لبخندی زد و گفت: هیونگ چندتا اجرای دیگه تا پایان مونده؟
یونگی با کلافگی جواب داد: سه تا اجرای دیگه و بعدم جوایز ایشالا
خنده ای کرد و روبه دوست پسرش گفت: هیونگ! اینقدر زود خسته شدی؟
یونگی سرشو کج کرد و روی شونه پسر کوچکتر گذاشت و خسته گفت: چیکار کنم خب بابا جونم برای اجرا دراومد.
جیمین لبخند محوی زد و گفت: استراحت کن یونگ....
یه دفعه از جلو جیسو نونا- اونی گروه بلک پینک - با اشاره دست حواس جیمین رو خواست....
جی هوپ با دست زد پس کله یونگی و یونگی سریع سرشو از روی شونه جیمینش برداشت و به جی هوپ چشم غره رفت و باهاش مشغول حرف زدن شد.
جیسو اشاره دیگه ای به جیمین کرد که جیمین یه ذره جلو تر خم شد و جیسو در گوش جنی شروع کرد به گفتن چیزی.
جیسو: می دونی وقتی حالت تهوع بهت دست میده باید چیکار کنی؟ ادب حکم میکنه تو هم باهاش دست بدی.
جنی نتونست جلو خندشو بگیره و بلند خندید.
جنی: وای لعنت بهت...من بعدا میدونم به جین اوپا چی بگم به خدا...
جیمین خیلی خودشو کنترل کرد چون عادت داشت به جوک های بی مزه، پس فقط نگاهی پر معنی که یعنی« جیسو نونا خانم من بعدا برای شما و اوپاتون دارم» بود کرد و برگشت سمت دوست پسرش و در گوشش همون جوک و گفت و هردو باهم زدن زیر خنده.
یونگی: این بده وقتی بزرگترین افراد گروه باهم اختلاط کنن
جی هوپ که از اون طرف فضولیش گل کرده بود ، اینقدر با مشت به بازوی جیمین زد که بازوی پسرک کبود شد.
جیمین: هوششش کبود کردی دست بی صاحابو
جی هوپ: زر نزن زر بزن بگو جیسو چی گفت
جیمین سری از تأسف تکون داد و گفت: نه به اینکه میگی زر نزن نه اینکه میگی زر بزن من الان چه غلطی کنم هوم؟!
جی هوپ: اذیتم نکن چیم...
جیمین: اصلا از جنی بپرس..
تهیونگ که کنار جی هوپ نشسته بود گفت: اره و فنوار آرمی و بلینک بیشتر بشه
جیمین شروع کرد به تعریف اتفاق و تهیونگ ترکید از خنده که حواس رزی که پیش جیسو و جلوی تهیونگ و نامجون نشسته بود بهشون پرت شد...
رزی با صدایی آروم گفت: باز چی شد تهیونگ که کل سالن رو گذاشتی روی سرت ؟
نامجون که دید تهیونگ اگه الان حرف بزنه کل سالن بهشون میخندن به رزی گفت: از جیسو بپرس این اتفاقات زیر سر خودشه
رزی: اوک
و رفت و از جیسو اونیش پرسید و اونم براش گفت.....
۳.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.